بامداد بود توی شهرفولاد و دوستی که بوی خوبی میداد

 

 

مرور 

خود را مرور می کنم  

خدا 

نشسته ونگاه می کند  

سیبی را که گاز می زنم ...    

 

 

 

 

   

 نجات   

 

 گا هی   

نجات باغ  

به دوش مترسکهایست  

که از کلاغ می ترسند....  

 

 

 

شاعر:محمدفروزنده   

 

نظرات 8 + ارسال نظر
روح اله بلوچی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ق.ظ

سلام و کم پیدا

سلام

بازی شوو یلدا جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ

1. این بازی ساده‌تر از اون چیزیه که حتی فکرشو بکنی.
2. لازمه یک عکس از دوران بچگی یا جوونی (با توجه به سن و سال شرکت کننده) توی وبلاگ گذاشته بشه.
3. اگر به همراه عکس خاطره‌ای جذاب و البته با طعم خنده نیز نوشته بشه، دیگه فوق‌العاده‌اس.
4. وقتی قرار باشه همه توی این بازی شرکت کنن همه با هم بی‌حساب میشن چون عکس‌های همدیگه رو دیدن.
5. این بازی نیاز به دعوت نداره، هر کی خبردار شد سریع دست به کار بشه.
6. هر کسی دوست نداره می‌تونه بکشه کنار ولی خودش پشیمون می‌شه!
این بازی به پیشنهاد دوستی و پذیرفته شدن این ایده توسط جمعی از دوستان وبلاگ‌نویس اجرا می‌شه.

بهشب جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:10 ب.ظ http://www.behshab.blogsky.com/

سلام

میثم جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:44 ب.ظ

به کام خوندن من یکی که خیلی شیرینی
--------------------------------------------

باید هر از گاهی دست به دامن مترسک شد

بازی باد شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.bazeebad.blogfa.com

سلام و ممنون و شدی به اضافه

میثم یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ق.ظ

یلدااااااااااااااااااااااااااااااااا هم رسید، تبریک :)

حسین یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ق.ظ http://sozlavar

چقدر حالم بد میشود وقتی در وبت می چرخم
حالت تهو سر گیجه من باید برم حالم بد تر شد

موسا یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 ق.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

جذاب و قابل تامل
سلام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد