شاعرمرده تکلیف جهان کلمه او چیست

 

بارها قراربود باساجده مصاحبه ی داشته باشم دررابطه با شعر وفرم شعر هایش .اما همیشه چیزی مانع می شود .چیزی مثل شکل اجرای کلمات وسوالات.من ساجده را خوب می فهمیدم.طوری که بیشتر حس بود تا کلمه وسوال. مشترکاتی ما را در یک نسل از ادبیات قرار می داد .نسلی که وقتی واردفضای جدی ادبیات شدیم دهه هفتاد تمام شده بود وسالهای خوبی بود.کنگره شعر با حضوربزرگان ادبیات ایران در استان برگزار می شودویکی از پررونق ترین فضای شعر کشور در انجمن شعر استان بود که توی یک اتاق وسط راهروی زیر گذر توی فرهنگسرای آوینی برگزار میشود.درواقع فضای حال آن روزها فضای رفرم بود واینکه کارهای تازه ی در زبان واجرا انجام می شودشکلی از شعر ارائه می شود که من حتی در فضای بیرون هیچ شناختی از آن نداشتم.جلسات اول حضور ما درجمع زمانی بود که شعر های شاعرانی چون مهرداد فلاح با آن زبان وطوری که مخاطب برای ارائه وبرخورد با متن باید متن را می دید وکسی که زبان آن را می شناخت از روی متن می خواند.درواقع فضا بسیار خوب وپویایی بودحتی از شاملو وامثال شاملو گذر کرده بود.درواقع شناخت جدی ما از شعر در آن جمع شکل گرفت.ازنگاه ساجده وهم نسلهای او . 

که نقطه قوت آن همان پویایی فضا واینکه شاعران استان در سطح بسیار خوبی در کشور مطرح بودن که در مجلات مهم ادبی آن سالها بیشترین تریبون را داشتن.ودرواقع به روز بودن. 

اما مسله ی که می توان از آن به عنوان نقطه ضعف قلم داد کرد .اینکه که شاعری که تازه وارد فضا می شود بسیار شتاب زده وسریع می خواست به فضای حال برسدوخیلی از ادبیات وشاعران گذشته را به اندازه یک تاریخ ادبیات می خوانند ورها می کندوبیشتر انرژی خود را صرف خواندن مطالب به روز نقدوومقاله های حال حاضر ادبیات ودنبال کردن مانیفست ها وشعر ها به روز که در مجله ها چاپ می شود وکار کردن برای ارئه اثری صرف می کرد. .از همین جاست که شکافتی اتفاق می افتد که ساجده کشمیریی وهم نسل های اورا به وجود می آورد. که کارهای را در زبان انجام می دهند وبا فضای روبرو می شوند که جسارت پیدا می کنند در زبان رفرم کنند.که البته نقاط قوتی هم دارد ونقطه قوتش هم آنجاست که شاعر با توجه به فضا ومولفه های هنر پست مدرن اجازه وفضای خیلی از کارها را پیدا می کند وگاهن به سطح خوبی وجاهای خوبی هم می رسد.اما در فضا که ایجاد کرده غیر خود اثروقتی قرار است در دفاع از اثرارائه شده چیزی گفته شود . هیچ چیزی را حداقل نمی تواند بگو ید. که این نگفتن از عدم آگاهی وشناخت می آید.  

شاید اگر در استان کارگاهای جدی شعر ونقد شعر با آن حجم وپتانسیلی که در استان بود دایر می شود.این اتفاق نمی افتاد که ساجده کشمیریی که چیزی بیش از دویست اثر به غیر ازمجموعه جمع آوری شده دارد .حتی در دومین جلسه کتاب خود وقتی به مرحله نقد کشیده می شود چیزی برای گفتن ندارد با حداقل سکوت می کندوچیزی نمی گوید.  

 

اما اگر بخواهیم ساجده کشمیریی در فضای ارائه شده آثارش بیابیم که قطعا من در حدی نیستم که نقدی نوشته باشم واظهار نظری کرده باشم اما به قول دوست عزیزم آقای شهرجو ساجده کشمیری بیشترین تریبون نقد را در این استان داشت. 

ساجده از لحاظ شخصیتی دختری بسیار جسور وبا پشتکار بود.شاید برای همین هرکاری را در زبان انجام می داد.یکی از دلایل این مقوله بر  می گردد به همان جسارت او که شاید از پشتوانه نا آگاهی یا کم آگاهی او نشات گرفته بود.که گاهن خودش را هم در خواندن شعر خودش ناتوان می کرد.اما کارخودش را می کرد با اینکه از بزرگان ادبیات استان وحتی دیگر دوستان هنرمند مورد نقد قرار گرفته بود اما با لج بازی واصرار کار خودش را می کرد.و این اواخر از بسکه همان حرف ونقدها به کارش وارد بود طوری شده بودکه دیگر حتی راجب به آثارش اظهار نظر هم نمی شود .اما ساجده اصرار داشت به این شکل زبانی .که متاسفانه با اعتقاد به مرگ مولف وچیزهای از این دست راجب به اثرش ونگاهش به شعر خودش حتی یک جمله هم نمی گفت.می گفت خود متن است که باید از خودش دفاع کند. 

اما با تمام سختی زبان همیشه به دنبال مخاطب ودرگیر مخاطب بودوبرای این ارتباط تمام راه ها را می رفت.از وبلاگ گرفته تا چاپ کتاب و حتی شعر خواندن در تاکسی که بارها وبارها به چشم دیدم وشنیده ام که این کارها را می کرد. 

شاید هنوز این سوال در ذهن من مانده باشد دلیل اصرار ساجده به این شکل زبانی چه بود؟ 

اما از نگاه من ساجده شاعر است که جهان خودش را خوب می شناخت در واقع شاعر جهان خودش بود .شاعر جهان وجغرافیایی که مخاطب دنبال شعر نمی آید .حتی هنرمند شاعر جدی عصر خودش را نمی شناسد.وارتباط برقرار نمی کند.توی همین دور وبر ما هستند هنرمندانی که شاعران استان خودشان را حتی نمی شناسن.ویا اگر می شناسن در حد اسم است وآثارشان را دنبال نمی کنند.اما در همین دوره هستند شاعرانی چون گروس عبدالملکیان که مخاطب خودشان را دارند.عبدالملکیانی که از کنگره شعری که داور آن علی باباچاهی ست  ناکام می ماندوساجده کشمیری به عنوان شاعر رتبه اول همان کنگره باآن سطح واجرا معر فی مشود .اما شاعر عزیز آقای عبدالملکیان وشعر او که شعر ساده نویسی است ارتباط گسترده تری با مخاطب دارد.به طوری مجوعه های او حائز بیشترین مخاطب حتی با قشر بالای جامعه می باشد .اما خوب مخاطب نا آگاه در شعر هم مانند فیلم در ایران قرار نیست هیچ سطح را جابه جا کند.وقتی که تیراژ کتاب مریم حیدرزاده بیشتر از آثار شاملو است!خوب روزگار حالا ی ایران است.

 اما ساجده شاعری جدی است.وبرای شناخت جهان شعرش فاکتور دیگر هم باید در نظر داشت اینکه ساجده کوهنورداست وساجده دارای دوزبان است پشتو وفارسی. وداری دو فرهنگ است پاکستانی وایرانی راجب به مفاهیم ونگاه ساجده چیزهای بیشتری می توان گفت که نیاز به مطالعه جدی تری روی آثار اودارد. 

اما ساجده تازه به حرف آمده بودکه این اتفاق ناگوار برایش افتاد.شاید به قول استادعزیزم آقای منصور نعیمی اگر بیشتر می ماند فصل تازه ی در ادبیات ایران می شود چه بسا که هنوز هم نمی شود هیچ نظر قطعی راجب به این موضوع داد. 

من این یادداشت را با تنها متنی که ساجده راجب به اثرخودش ونگاه خودش به شعربعد از پایان جلسه کتاب دومش  نوشته تمام می کنم تا فرصتی دیگر 

... 

 

درادامه به شعر خانی و صحبت و نقد سخت خوب دوستان می گذرد با بحث در مورد زبان و تضادهای موجود در کتاب در شکل نگارشی آن- و دوستان توضیح می خاستند که چرا و به چه جوری !

چه جوری را شاعر نمی داند شاعر شاعر است در انجام در احساس بردن از کلمه و به احساس کشیدن کلمه و در آوردن از کلمه و در همین گیر و دار های درگیری سخت با کلمه چیز های رو می شود که کلمه جواب نمی دهد و شکلی که می خاهی از کلمه در نمی آید در نتیجه به هم ریزی شاعر به هم ریخته از ناتوانی و نا جواب دهی زبان به هم می ریزد و می سازد ویران می کند و این همه در جهان شاعر افتادنی است و دست درازی ها شایسته –

در جهان شاعر تضاد ها بی هیچ پنهانی و عمدی در کار رو می شوند و ناتوانی زبان در برابری بیان و دریافت پیدایی می دهد – لحن های که شکل اجرایی ندارند صدا هایی که شکل خودشان نیستند و می توانند شکل به گیرند –

در کتاب قه یه اَ دار و رار – صدای نفر از کلمه با حرفش بی رون می آید من ام – دیوانه ام – و این صدای اَ است که این شکلی بیرون می آید –

یا جدا جدا ایی کلمات تا پیدایی شکل های اجرایی کلمات مسل / همچنان ـ هم چون آن - که چنانی گری حرف در کلمه را می رساند / با این جدا جدا ایی ها وقت در رد کردن کلمه در حس و زبان می افتد و دریافت به چیزی به تر در فضایی تازه تر می دهد – که میل درگیری بالا می برد –

خود شاعر در استفاده از هر کلمه به هر شکلی ناراحت است نمی تواند احساس را به کلمه ای که احساس را بر نمی دارد بدهد به حرف نشان و حرکتی حس را تحویل می دهد که شکل را بر دارد در جواب این می شود که می خاهد صاد ها سین شوند – ملائکه ها بر ملا اِ که شوند یکه و تنها /صفحه 4 کتاب/ سپردن- سه پُردن ص 22کتاب/ -  اگر چه این دست بری ها کم به کم اند و جاهای جواب می دهد و تضاد را نشان می دهد و همی است که همه چیز در کتاب رو شده از پریشانی تا تردید مشق رو در رویی با شکل اجرایی زبانی و نگراشی -      

   

همه ی سی سال و دو  عمر 

سرعلاقه احساس ودل رفت ومی رود 

هی چی به تعلق من نیست 

جزداشتن کسانی که دوستشان دارم  

روی هواهام نیستم ام  

خود باد ام در گردش ماه  

. . .  

(ساجده کشمیری)

 

ساعت 21 چهارشنبه شب . فرهنگسرای طوبا . سالن فرهنگ