ایران ودیکتاتور های بالدار

  

 

      


تصویر منصوب به کوروش هخامنشی در تخت جمشید با بال که نشان دهند فره ایزدی اوست.

 

یک سوالی همیشه در مواجهه با تاریخ ادواره مختلف تاریخ ایران ذهن مرا به خود مشغول کرد است؛

چرا وقتی تاریخ سلسه را در ایران مورد مطالعه قرار می دهی هیچ اثری از نسل قبل وسلسه قبلی نمی یابی؟

انگارنسل قبل محو می شود ونسل جدید بدون هیچ نشان ویادگاری از دوره قبل پا به عرصه وجود می گذارد

این مسله درمورد اکثر دوره های سلطنتی در ایران تکرار می شودانگار تنها هخامنشیان که جرات واجازه نسل پروری را در ایران دارند

چراکه اردشیربابکان (موسس سلسه ساسانی)خودرا ازتخمه شاهان هخامنشی می داند.شاید هم دلیل آن این باشد که هخامنشیان را دشمن خارجی از بین می بردکه رسم ندارد تاریخ ومردان گروه شکست خورده را قلع قم کند.هرچند که اسکندر به تلافی سوزندان آتن در جنگ های سالامیس وپلوپونزتوسط شاهان هخامنشی  شهر پارسه را می سوزاند.اما میراث حتی بیشتر از خود ایرانیان از این تمدن بزرگ جهان می برد که همان کتابخانه ومنابع مکتوب علم وسیاستمداری هخامنشیان است.چه بسا که همین میراث باعث پدیداری شکل های نوین حکومت داری در یونان می شود

البته ما نباید دچار احساسات غرور آمیر ایرا نی شویم ویونانیان را در حکومت داری مدیون ایرانانیان بدانیم .زیرا دموکراسی در ایران به جر جرقه های کوچکی هیچ وقت مرحصه ظهور پیدا نمی کند.البته شاید این اتفاق زایده روحیات ایرانی باشدکه متاسفانه در تمام طول تاریخ دیکتاتور پرست است. وتنها زمانی به عظمت وشکوه می رسد که دیکتاتوری قدرتمند با تدبیر وفاتح بر آن حکومت می کند.
حال آنکه یونان دز زمان پریکلیس وخیلی قبل تراز آن انواع حکوت هارا تجربه می کند.
اصول بزرگترین مشکل ایران در مواجهه با حکومت داری وسیاست طرح سوال است. ایران همیشه دنبال  چه کسی؟ است.حال آنکه یونان به عنوان مدل بسیار پیشروو مناسب در حکومت داری در طول تاریخ به دنبال چگونه حکومت کردن؟ است .وسالها وقرنها به دنبال طرح سوال است سوال های که شاید هیچ گاه به آنها پاسخ ندهد حال آنکه ایرانی تشنه پاسخ ونتجه گیری است.
اما ما اگر با حساب سر انگشتی بخواهیم تاریخ ایران را زیر رو کنیم با عنوان وشاهانی مواجهه می شویم .که تنها نام شاه وسلسه عوض می شود تقریبا اکثر سلسه ها به یک دلیل  به وجود می آیند وبه یک دلیل مشترک دیگر منقرض می شوند.
که معمولادلیل ظهور سلسه نو در ایران همیشه ستم حاکمان  بالابردن مالیات  نظام طبقاتی وفقر سینه وبدنه متوسط جامعه است .
که معمولا گروه ناراضی به رهبری فرد که بعد ها دیکتاتور پیروز سلسه بعدی است سلسه بیمار که حالادیکتاتوری دارد که قدر حکومت داری ندارد بزرگ شده زندگی اشرافی وبه اصطلاح حرمسرا است در برابر رهبری از قشر جنگجو تازه نفس ودرد کشیده ظلم های حکومت نابود می شود.وشاید کما کان اصلاحاتی در ساختار حکومت انجام دهد اما این اصلاحات به اندازه دید گروه فاتح از ضعف حکومت قبل است که اگر بخواهیم مثالی بزنیم

دوره ساسانیان که یک دیکتاتوری محض ومذهبی است

 از دوره اشکانیان سر بر می آورد.که موفق ترین نوع حکومت داری در ایران است چه بسا که طولانی ترین حکومت در تاریخ ایران است.اگر بخواهیم نمونه از دموکراسی را در حکومت داری رامثال برنیم نه کتبیه حقوق بشر کورش است که بیشتر جنبه نظری دارد تا عملی چون کوروش به هر حال دیکتاتور است اما به نسبت مهربان است با مردمش تازه نفس است .گرفتار زندگی اشرافی نمی شود اما دارای فره ایزادی است.یعنی یک دیکتاتور محض که نماینده خدا بر روی زمین است .دقیقا همان چیزی است که مردم ایران برای عشق ورزیدن ونشان دادن ایمان قلبی  می خواهد دیکتاتوری از سوی خدا که هرحرف واندیشه بر خلاف نظر ودستور او برعلیه خداست وکفر است.حال شما  خود شباهت این نوع حکومت داری را در عصر حاضر نیز می بینید .اما با این وجد هخامنشیان حکومت با تسامح مذهبی دارند.
اما اشکانیان که اساس آن بر آزدی مذهب وبورکلاسی است وحکومت دموکراتیک است ملوک الوایفی است وبه صورت ایالت های مجزا اداره می شود وهر ایالت نماینده در مجلس مهستان که همان مجلس سناست دارد که یکی از وطیفه این مجلس انتخاب شاه است.این مجلس نه یک مجلس فرمایشی است. چرا که در طول دوره اشکانی  بارها شاه عزل می کند وشاه دیگر می گذارد.هرقوم وگروهی به عقیده ومذهب خودش است واوضاع داخلی ایران بسیار مناسب است ونه خبری از قیام است نه خبری از مزدک ومانی وشاید به همین دلیل طولانی ترین دوره حکومت داری در ایران است.هرچند که شاید این نوع حکومت داری زاییده عصر هلنی وسلوکیان باشد اما نمونه کاملا خاص است. اما هر نظلام حکومتی یک جای به پایان می رسد که نیاز به اصلاحات دارد واشکانیان زمانی دچار زوال می شوند که به عدم وجود شاه مقتدر روبرو می شودوحکومت وکشور دچار هرج مرج می شود.
اما آیا مجلس مهستان ونخبه گان سیاسی ایران چاره ی برای این مشکل نمی یابند؟
متاسفانه ضعف منابع در باره تاریخ اشکانی که ساسانیان را می توان مقصر اصلی دانست اطلاعات ما را از طولانی ترین سلسه ایرانی وبهترین نوع حکومت داری در ایران به منابع بسیار اندک که به اندازه دوره وهر شاه شاید چند خط آن هم از منابع تاریخ نوسیان خارجی وسیاحان به زور بشود پیدا کرد.چرا که فردوسی نیز که داستان گویی وروایت گری  قهارست.وقتی به این دوره می رسدمی گوید:
 
از ایشان به جز نام نشنیده ام              نه در نامه خسروان دیده ام  

که به حق  تاسف برانگیز ترین از دست رفته میراث ایران همین تاریخ اشکانیان است. شاید اگر ساسانیان این گناه بزرگ را مرتکب نمی شودندامروز ایران ساختار نزدیکی تر به دموکراسی وحکومت داری نوین وپیشرفته راتجربه می کرد.
اما ساسانیان که برآمده از اشکانی است هیچ شباهتی به حکوت اشکانی ندارد ودر واقع نقطه عکس است.ساسانی از نظر مذهبی زرتشت است وزرتشتگری به عنوان دین رسمی ایران از سوی حکومت معرفی مشود وداری شاهان است که خود را از تخمه شاهان هخامنشی می داند وبه طبع داری فره ایزدی هستند که اهورا مزدانشان حکومت راه به آنها می دهد .در این دوره معبدان ورهبران مذهبی هستند که دارای قدرت سیاسی ونظامی هستند و نظام کاستی وطبقاتی را به وجود می آورندکه سواد آموزی ودانایی فقط برای طبقه بالا جامعه می باشد.ازشاهان هم که انوشیروانی دارد که عادل است. در تمام کتب تاریخی از او با این عنوان یاد می شود .اما بعد ازآشور بنی پالال وقبل از قضیه هولاکست اولین کشتار دست جمعی را در تاریخ ثبت می کند وتعداد صدها نفر از مزدکیان رادریک مهمانی قتل عام می کندومانویان وعسویان را قلع قم می کند.اما ساسانیان هم مانند هخامنشایان خوش اقبال هستند زیرایک دشمن خارجی آنهارا از بین می برد که اوضاع مملکت از بدتر از قبل می کند .اعراب بدوی فاتح ساسانی است که به هر حال یک کشور متمدن وبا سابقه است.شاید برای همین است که ساسانیان ونسل وتخمه آنها بعدها پس از دوره رکود ایران در اویل دوره اسلامی .خود را در حکومت خودمختار وقیام های که برای خودمختاری واستقلال شکل می گیرد نشان می دهد. واکثر حکومت بعد از حکومت خلافای عباسی در ایران خود را از تخمه شاهان ساسانی می دانن .حتی یعقوب لیث صفاری که آهنگراز سیستان است با یک نسب نامه که به احتمال زیاد جعلی است خود را به آنها نسبت می دهد.اما این اتفاق یک دلیل دیگرهم دارد آن همان مشروعیت فرد برای حکومت داری در ایران است.که بیشتر به موجب صفات انتسابی در فرد است. که همان تخمه شاهای وخون اشرافی است تاصفات اکتسابی که یعقوب  لیث که به حق یکی از بزرگتریتن شاهان وقدرتمند ترین شاهان پس از اسلام در ایران است باز هم برای مشروعییت حکومت مجبور می شود که خود را به شاهان ساسانی به چسباند. اما تنها این دو حکومت هخامنشی وساسانی به عنوان استثناعی درتاریخ  ایران است که پس  از گذشت دوره سلطنی باز هم سر کله آنها در تاریخ پیدامی شود.حاله آنکه رژیم پهلوی که سی سال بیشتر از حکومت آنها نمی گذرد هیچ اثر قابل توجه در ایران حال حاضر از آنها نمی یابیم .البته بحث من بیشتربحث بدنه مردم که موافق رژیم بودن می باشد نه بزرگان ورجال سیاسی  که خوب قاب شکسته محدرضا پهلوی توی چمدان وعکس روح الله خمینی تو ی طاقچه خانه پدربزگم هم چیز را لو می دهد.وحتی این تغییر دیدگاه وبی ثباتی ایرانی را در سالها نزدیک تر هم دیده ام.کسانی که در هشت سال دوره آقای هاشمی رفسجانی جان شان برای او در می رفت وهنوز تا سالهای قبل خوب یادم هست که از او به عنوان مغر متفکر جهان اسلام وسیاست مدار بزرگ یاد می کردن وبعد دردوره آقای خاتمی به او عشق می ورزیدن وحالا سینه چاک آقای احمدی نژاد هستن.
این همه بی ثباتی ازنادانی وبی سواد قشر متوسط وکه سینه وبدنه ایران است می باشد.قشر متوسط ی که روزنامه نمی خواند کتاب نمی خواند وتا جای دنبال اخبار است که به دغدغه های روز مره او ارتباط مستقیم دارد.ودوره آموزش وپروش را در مدارس ودانشگاهی می گذارند که اصل پژوهش وتحقیق وطرح سوال وجود ندارد واز هم چیز همان قدر می داند که که در کتابهای درسی که حکومت می خواهد می خواندوبا علاقه مند کردن طیف بسیاری از دانش اموزان مستعد وبااستعدادبه علوم تجربی ومهندسی.چرا که در مدارس به اصطلاح نمونه وتیز هوشان اصلا رشته انسانی وجود ندارد.بی سوادی ونادانی ایران در علوم نظری جامعه ایران را به اندازه رعیت دوره ساسانی نگه داشته است.که به جای اینکه خودش چیزی بخواهد برای تغییر حال روز دنیایش ترجیح می دهد کسی جای او بداند وراهکار داشته باشد.وبرای او همین که زیر پرچم آن شخص باشد کفایت می کند! شاید این جنبش ها وتکاپو های که بعد از سی سال در نظام جمهوری اسلامی رخ داده است اگر با رهبری مناسبی پیش برود با توجه به آنالیز کردن آن در علم تاریخ یک  جای به مرحصه ظهور برسد وباعث اصلاحتی در ساختار حکوتی بشود اما آیااین مردمی که به قول بغبوخش (یکی از اعضای هیت تصمیم گیری برای نوع حکومت بر مردم پس از مسله گئومنات مغ است)وقتی دموکراسی پیشنهاد می شود.این نوع حکومت را منطقی نمی داند زیرا مردم را بی شعور ونادان می داند ودر نهایت داریوش هخامنشی را به عنوان شاه ودیکتاتوری را به عنوان حکومت مناسب انتخاب می کندنمی شود هیچ فرض دیگری دانست زیر بی ثباتی ایران در تاریخ وروحیه دیکتاتور پرستی او این نادانی را ثابت کرده است.



اما آیا این شور وهیجاناتی که آدم را یاد نسل قبل که انقلاب پنجاه وهفت رارقم زدن می اندازد نظلام ایرانی را به دموکراسی نزدیک ترمی کند؟ .

 آیا نسل ایران که روحیه دیکتاتور پرستی ودیکتاتور سازی دارداز مبانی آزدی ودموکراسی ورهبران این جنبش اصلاحی دیکتارنخواهد ساخت؟

 

                                                        فاطمه زارع                                               دانشجوی تاریخ  دانشگاه پیام نور بندرعباس

 

                                              
نظرات 6 + ارسال نظر
حوری شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:10 ب.ظ

بالدار
شاخدار
دم دار و...
"احسنت "

خنده دار

من یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ http://mymadhouse.blogsky.com

خوبه که یه آدم اینقد شعور سیاسی داشته باشه
من هم تاریخ رو دوست داشتم
اما تنبل تر از اونی بودم که بخوام دنبالش کنم

شعور نمی دانم یا شور..
من سواد سیاسی ندارم
فقط چیزهای روتو تاریخ خونده ام که که انگار زندگی وحال روز ما
تکرار۱۰۰۰۰ومه تمام اون برگ ها س
همین.

کیوسک یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:46 ق.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
کوروش اینقدر عدالت محور و انسان خوی بوده که من شایسته نمی بینم بهش دیکتاتور گفته بشه.
خوشحالم که کسی رو پیدا کردم که مثل خودم شیفته تاریخه .
نابودی سلسله قبلی مال زمان باستان نیست بلکه این دولت هم رژیم پهلوی رو از صحنه تاریخ محو کرده . نه تنها پهلوی بلکه تمام تاریخ ایران رو محو کرده و فقط به قول خودشون تاریخ پر عظمت 30 ساله ایران (زرشک) رو به رخ می کشن .
بازم بیا .
یا حق

سلام .
البته وکوروش واکثر شاهان هخامنشی داری این روحیه هستند .سند این ادعا هم با وجوداینکه اسکندر شهر پارسه را می سوزاند وجود دارداسناد مربوط به حسابرسی هخامنشی برای کارگران که کاخ های آنها را ساخته اند ومقدار قابل توجه که به آنها داده می شود ونبودن نظلام برده داری برای شاهانی که به حق بر جهان حکومت می کردن چرا که جهان آن زمان ایران ویونان بوده که کشوره ای متمدن بودن.حتی عدالت کوروش آنقدر رجهان پچیده بود که که مردم کشوره های همسایه که از ظلم حاکمان به تنگ آمده بودن خودشان می خاستن که کوروش بیاید وکشور آنها را فتح کند.
اما به هرحال کوروش حاکمی از سوی خداست .حال آنکه شاید این انتساب مردم باشد ولی این شیوه همان طور که خودتان دیده اید تا امروز وسیله برای استمسار مردمان کم شعور در جهان است .
من می خاستم نمونه بدم که حتی ما شاید به دیکتاتور بودنش اعتقاد نداشته باشیم ولی بهرحال ساختار حکومتی او این شکلی بوده
که دلیلش هم من روحیات مردم ایران می دانم چرا که جداقل تنها شاهان که برای اولین بار به نوع حکومت کردن به مردم فکر می کنند هخامنشیان هستن که در همان مسله گئومات وشاه شدن دایوش است. .
وهمین

[ بدون نام ] یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 ق.ظ http://ccu-cinema.blogsky.com/

http://ccu-cinema.blogsky.com/
گزارش تصویری شب سینماگران

به من که حسابی بم خوش گذشت .دست مریزاد وخسته نباشید .
بی صبرانه منتظر بیشتر وبهتر از پشت دوربین بیبنمتون
با آروزی های خوب برای تمام سینماگران مستعد وبا تجربه وپشتکار
هم شهری ام

وحید یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:46 ب.ظ http://321.blogsky.com

۵۰ راه مختلف مردم آزاری
.
.
.
.
بیا بخونش

انگارش دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 ق.ظ http://engaresh.blogsky.com/

شب داستان در بندرعباس چهارشنبه عصر ساعت 6 خانه شهریارن جوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد