روزی از نوع دخترانه

چند سالی که باب شده که روز میلاد حضرت معصومه رو روز دختر می گن. 

ومراسمات ودستجاتی هم برای تقدیر از این قشر معصومه جامعه دست پا شدن.قشر که هر روز بر معصومه ات ومصونیاتشون اضافه می شه  با عنوان خوشکل خوشکل مثل دختران فراری دختران فیروزه ای دختران آواره دختران سیب وگلاب دختران دریا 

 وامثال هم   

اما یه دختر ایرانی در جامعه فقط سه مرحله تا رهایی وحقوق انسان فاصله داره  

اول باید بالغ بشه  بعد باید شوهر کن ونهایت اگه بتونی طلاق بگیره  اون وقتکه  که شاید فقط شاید

.

.اما امشب سازمان ملی جوانان هم از همین نوع مراسمات برای دختران برگزار می کنه. 

 که وجه بارز این مراسم نبودن آقایان  و آواز خوانی نازنین عبدالهی(دختر ناصر عزیز)  

 

  از همه دوست دخترام که یکمی فقط یکمی دلشون برای پخش زنده آواز یه دختر خانم تنگ شده دعوت می کنم که تشریف بیارن 

 

امشب: جهارشنبه ساعت ۷   سالن غدیر  

نظرات 8 + ارسال نظر
مصطفی چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ب.ظ http://www.jabe.ir

سلام وبلاگ جالبی داری یه سر هم به عکسای جدید جعبه بزن

موفق باشی....

کیوسک پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
خیلی دوست داشتم مراسم رو ببینم . چادر گیرم نیومد وگرنه می اومدم .
تبریک .

ایوب پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ب.ظ

دختر خوب از شما بعید است ترکیب زشت و نادرست ؛ مراسمات را به کا رببرید

کیوسک شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:28 ب.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
خوب و خوش و سرحالی ؟
بروزم .

حوری سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ق.ظ

گنجشکک اشی مشی


لب بوم ما مشین


بارون می آد خیس می ‌شی


برف می‌ آد گوله می ‌شی،


می ‌افتی تو حوض نقاشی!

خیس می‌شی گوله می ‌شی

می ‌افتی تو حوض نقاشی

کی می ‌گیره ~ فراش باشی

کی می ‌کشه ~ قصاب ‌باشی


کی می‌ پزه ~ آشپز باشی

کی می ‌خوره ~ حکیم ‌باشی




گنجشکک اشی مشی


لب بوم ما مشین


بارون می آد خیس می ‌شی


برف می‌ آد گوله می ‌شی،


می ‌افتی تو حوض نقاشی!


خیس می‌شی گوله می ‌شی

می ‌افتی تو حوض نقاشی

کی می ‌گیره ~ فراش باشی

کی می ‌کشه ~ قصاب ‌باشی


کی می‌ پزه ~ آشپز باشی

کی می ‌خوره ~ حکیم ‌باشی




[ بدون نام ] جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:22 ب.ظ http://ccu-cinema.blogsky.com/

http://ccu-cinema.blogsky.com/
اشک ها و لبخند ها
برگشتیم

شهاب شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ق.ظ

سلام خ.ان.م زارع یه حالی از ما هم بپرس

من جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ق.ظ

چه دیر خبردار شدم!
فاطمه من کلی برنامه ریزی کردم برای اینکه هرچه سریعتر شوهر کنم و طلاق بگیرم.
خیلی قبلتر از این پست بلاگ تو تصمیم گرفته بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد