۲۵ تقویم روز توست که من را سخت خوش کرده است..

  

من -  فاطمه ام - حوری یم

دست بکش کنار نارنجی وسرخ موهایم 

ودریچه میترال که تنگ وگشادیش تویی 

واین دیواره کوتاه کنار پستان حدی را تعین نمی کند 

بچسب مماس در بوی ادکلن زنانه ات 

چسبیده به جای که بو ها از تو می آید  

از تو  

واین ماه تشنه چند سالگی 

 دریده تر به شکل پلنگی در تراز 

اول از زیر چشم خط می کشم خطی کشیده وپهن 

پهلوی قایقی با بوی تندِ ونستونه سرخ 

از ماتیک گشاد دوره دهان از گوشت اضافه 

اضافه ی ها را آیزان کرده ام در کمد لباسیت  

آیزان ولخت 

ساعت های مدامی می رفت  

تا بیای لای دستگیره  

وگیرکنی یک جای از گلو که خوش می شود خونی که به جاهای می رسد  

که مباح نیست در روز ۲۵ ام تقویم

 من انگشت هایم را به انگشتری درشت تر بخشیده ام  

با نگین سرخ وساده پر از لاجورد آبی  

که لایش زنها گور خودشان را کنده بودند 

قبل از ظهر 

قبل از اینکه میوه ممنونه را مارها بخورند 

ما سیر شده بودیم  

در شب تولد تو  

سیب های زیادی را حواله می کنم به خدا با چاقوی تیز تز از موهای سرخ 

قیل طلوع سپیده صبح لای مردمک چشم های مهربانت 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد