۲۵ تقویم روز توست که من را سخت خوش کرده است..

 

 

من -  فاطمه ام - حوری یم

دست بکش کنار نارنجی وسرخ موهایم 

ودریچه میترال که تنگ وگشادیش تویی 

واین دیواره کوتاه کنار پستان حدی را تعین نمی کند 

بچسب مماس در بوی ادکلن زنانه ات 

چسبیده به جای که بو ها از تو می آید  

از تو  

واین ماه تشنه چند سالگی 

 دریده تر به شکل پلنگی در تراز 

اول از زیر چشم خط می کشم خطی کشیده وپهن 

پهلوی قایقی با بوی تندِ ونستونه سرخ 

از ماتیک گشاد دوره دهان از گوشت اضافه 

اضافه ی ها را آویزان کرده ام در کمد لباسیت  

آیزان ولخت 

ساعت های مدامی می رفت  

تا بیای لای دستگیره  

وگیرکنی یک جای از گلو که خوش می شود خونی که به جاهای می رسدکه مباح نیست!  

در روز ۲۵ ام تقویم

من انگشت هایم را به انگشتری درشت تر بخشیده ام  

با نگین سرخ وساده که پر از لاجورد آبی بود 

و لایش زنها گور خودشان را کنده بودند 

قبل از ظهر 

قبل از اینکه میوه ممنونه را مارها بخورند 

ما سیر شده بودیم  

در شب تولد تو  

سیب های زیادی را حواله می کنم به خدا با چاقوی تیز تر از موهای سرخ 

قبل از طلوع سپیده صبح 

 لای مردمک چشم های مهربانت



انگارش ماه 

   

از این به بعد هر هفته با یک مطلب به روز می شود. 
 
 

انگارش هفته


نظرات 6 + ارسال نظر
مرتضا نیک چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام تولد ت مبارک

سلام .
تولد ش مبارک باد بر من وتمام ذرات زمین

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ب.ظ

خبر سمت راست هر 2 لینک را بخونید هر کدام خبری جداگانه اند ولی به هم مربوطند
http://www.vatanemrooz.ir/1388/9/10/VatanEmrooz/301/Page/11/Index.htm
http://www.vatanemrooz.ir/1388/9/24/VatanEmrooz/311/Page/11/index.htm


kiyOOsk پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:21 ب.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام .
من که من . فاطمه هم که هیچی . حوری ؟؟؟ بسمه الله .
رو زمین چه کار میکنه ؟؟ البته اگر حوری باشه !
خلاصه بروزم . تشریف بیارید .

من جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:26 ب.ظ

تولدش مبارک

جواد بهرامی یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:36 ب.ظ http://javad-b.blogsky.com

قانون نمازهای یومیه ات چه سخت بود

تنها به سجاده ی دماوند سجده میزدی

خط های کتابی که گنو سرش نشد

با آیه هائی از ( جدید به اتفاق )

معنی شده ( می در آیت شد )٬چه شد؟

هم وزن شعر تو که تفسیر نداشت

گاهی دهن کجی به جمله وحرف بود

قانون نمازهای یومیه ات که سخت بود.



حالا بگو مسح برف را تا کجا میشود کشید ؟

یعنی به کله عباس های سیاه افاقه میکند ؟

بندر عرق نکند به کپرهای من بگو

پاکیزه میشود تن بو گرفته روی کوه ؟



شرمنده شیر اولی شدم که هزار سال پیش

تنها وضوی مرا به آب داغ گرفته بود

کشمیر تو که التماس غسل نکرده بود

ای وای نمازهای تو هنوز سخت بود.



اما تو نغلتیدی روی برف که اسم شود

اقدس/ فریده / شهلا ورپریریده زن علی

این دختر همسایه ما که اسمش سوت بود

با دست خط عجیب و غریبی که بعد تو نسخه شد

خوابیده اند به پشت

توی یخچال ما

شبها قنوت سرد قرچ قروچ میکنند

تنها کسی به گوش ما اذان نگفته بود

از آن نمازهائی که برای تو...











:ضجه نفهمید که قصه ات کی شروع شد ٬چگونه تمام شد

جواد بهرامی یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:37 ب.ظ

راستی تولدت مبارک من دیر فهمیدم

مرسی تولد فاطمه ام(بردال)بود
وقسمتی های مهلکی از وجودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد