طراح پوستر:فاطمه بردال

نه زمان زمان من است....

 

 

ابومسلم خراسانی سردار ایرانی که بر علیه حکومت  امویان قیام می کنه وپایه گذار حکومت عباسیان می شه قبل از اینکه سفاح رو به عنون اولین خلیفه عباسی منصوب بشه. به امام صادق نامه می نویسه وازش میخاد که حالا که حکومت امویان بر چیده شده.او حاکم حکومت اسلامی بشه

 

که در متن نامه ابو مسلم به امام صادق آمده: 

من مردم را از دوستی بنی امیه به دوستی اهل بیت دعوت کرده ام وتبلیغ نمودم که بنی امیه را تر ک کنندوبه اهل بیت بپیوندند پس اگر می پذیری کاری دیگر بر عهده تو نیست... 

 

اما امام صادق در جواب ابومسلم فقط دو جمله می نویسه  

 

نه تو از مردان منی! نه زمان زمان من است. 

  

من این روحیه انکار از حاکمیت رو در رفتار دیگر امامان شیعه هم سراغ دارم  

حتی امام علی وقتی که عثمان به قتل می رسه ومردم برای بیعت با او هجوم می برند در جمله  مشهور که در نهج البلاغ هم هست گفته

حکومت از آبی که از بینی بزی هم بریزد برای من بی ارزش تراست وحتی قبل از قبول خلافت گفته هر کدام از شما حاکم باشید من در کنار تان هستم .همنطور که در کنار خلفای راشدین بودم ... 

  

وخوب چهار سال حکومت پر از تنش امام علی هم برای من پر از سوال... 

در تمام طول تاریخ صدر اسلام به جر سالهای حاکمیت پیامبر من هیچ مدل مناسب موفق از حکومت اسلامی با رهبری شخص اخلاق گرا آنطوری که ما درباره مسلمان واقعی ورهبران مذهبی مان در کتابها خوانده ایم  سراغ ندارم. وباتوجه به انکار این بزرگوارن برای حکومت کردن وتجربه چهار سال حکومت امام علی که با کودتای قتل او ناکام می ماند.

این سوال برای من به وجود آمده  

 آیا حکومت اسلامی ایده ال خارج از دیدگاه های نظری توان به اجراگذاشتن رادارد؟    


پی نوشت:من دانشجوی ترم پنج تاریخ هستم وتا به حال از تاریخ اسلام نزدیک ۱۵واحد پاس کرده ام.

کوچولو ترین وبلاگ نویس بندرعباسی یک سالگیت مبارک!


درشب تولد تو تنهای رقصیده ام با شیخ های ریش دار کتابهای تاریخی ام

چرا تو همیشه شب امتحان متولد می شوی؟

و

وووول می خوری از سرمای زیاد توی وجودم ؟

انکارهم نمی کنم!

هوا هم سر دتر شده از وقتی آمدی


تو که آمدی پدر هم پیر تر شد

ومادر عریانی اش را از یاد برد

وقتی خوب چشم های تو را قورت داد


هلیا مهربان یک سالگیت مبارک




زودتر بزرگ شو که دلتنگی ها ی پدر وبلاگ تو را هم پر کرده است.



انگارش هفته

درباره ی نیما


به قلم فاطمه زارع

معجزه در ماهی تابه

یکی از خصوصیات بسیار بارز محرم در این مملکت داستانهای مسخره وبامزه ی

معجزه وخرافی گری است که بازارشان در این روزها داغ داغ می شود 

البته ناگفته نماند که خوزستانی ها در این بین رتبه اول را دارند و

تبحر بسیار بالا خوزستانی ها را در داستان سرایی را هیچ قومی در جهان ندارد !

این را مطمعن ام!

همین چند سال پیش محرم خوزستان بودم که می گفتن از شمایل منتصب به حضرت عباس خون می آید.تازه خون هم  بردن آزمایش کردن که دیدن واقعی یه!

البته اینکه اون آزمایشگاه  دقیقان کجا بوده هم اینجا بسیار حائز اهمیت که خوب قطعا هر جای هم باشه از اون شمایل خون آمده وقطعا باید مال عباس باشه چون حاجت داده...

اما این داستان سرایی فقط متعلق به خوزستانی ها هم نیس چند وقته که کمال هم نشینی با مهاجران جنگ زده خوزستانی در مردمان خون گرم وبسیار بسیار با شعور هرمزگانی هم اثر خودش را گذاشته.

در این چند شب محرم من که بسیار علاقمند به نوحه خوانی پدرم هستم .تقریبا هر شب می رفتم هیئت شان (کوی ملت)

که در یکی از همین شبها توی هیئت چو افتاده بود که بیاید فلان جا معجزه شده!

ما هم به اصرار وانکار همراه یک هیئت برای دیدن معجزه رفتیم از کوچه های تنگ وباریک وخوف ناک گذشتیم تا رسیدیم به یک خانه با ظاهر بسیار بسیار نامرتب وکولی وار

که صاحب خانه یک ماهی تابه را از زیریک پارچه سبز(البته نه اون سبز)در آورد وگذاشت جلو ما

که جای بسی تامل داشت!


 

 

 

 

 

می گفت که داشته نخود نذری می پخته که این شکل ته ماهی تابه ظاهر می شه.

ما گفتیم خوب خاله این شکل چیه می گفت این شاهزاده قاسم با نامزده ش

واحتمالن اون شکل روبرو هم کفتر نامه بره ...


تازه می گفت اولین سال نیس توی خونه اش معجزه می شه چند سال پیش هم شمایل امام حسین با رقیه اش روی یه شتر روی دیوار خونه افتاده بوده  بعد که ما پرسیدیم که کجای خونه

متوجه شدیم همین پشت سرما جایگاه نزول معجزه است

که شوره روی دیوار با زمینه صورتی  معجزه قدیمی تر خانه ی  این خاله بود!

ما از شدت خنده صورت هایمان ورم کرده بود وآن خاله داشت برای گشایش بخت ما دعا می کرد و ما هی تابه منظوره را دور سر ما می چرخاندوبعد هم مقداری علم سبز به ما داد که به دور دستانمان بپیچیم که ما به خاطر اینکه برداشت سیاسی نشود علم ها را توی گیره های سرمان پیچیدیم که خیلی زود هم پاره شد که فکر می کنم حاجت را گرفته باشیم....

قابل توجه من عزیز که به دنبال قصه های  اورجیناله


پی نوشت

 این عکس ها رو با موبایل گرفته ام


 

انگارش هفته 

ستیز فرم ومحتوا با نگاهی به یک عکس از روح الله بلوچی  

به قلم :سعید آرمات 

معجزه در ماهی تابه

یکی از خصوصیات بسیار بارز محرم در این مملکت داستان مسخره وبامزه ی

معجزه وخرافی گری است که بازارشان در این روزها داغ داغ می شود 

البته ناگفته نماند که خوزستانی ها در این بین رتبه اول را دارند و

تبحر بسیار بالا خوزستانی ها را در داستان سرایی هیچ قوم در جهان ندارد .این را مطمن ام!

هم چند سال پیش محرم خوزستان بودن ومی گفتن از شمایل منتصوب به حضرت عباس خون می آید.تازه خونم بردن آزمایش کردن که دیدن واقعی!

البته اینکه اون آزمایشگاه  دقیقان کجا بوده هم اینجا بسیار حائز اهمیت که خوب قطعا هر جای هم باشه از او شمایل خون که  آمده قطعا باید مال عباس باشه چون حاجت داده

اما این داستان سرایی فقط متعلق به خوزستانی ها هم نیس چند وقته که کمال هم نشینی با مهاجران جنگ زده خوزستانی در مردمان خون گرم وبسیار بسیار با شعور هرمزگانی هم اثر خودش را گذاشته.


در این چند شب محرم من که بسیار علاقمند به نوحه خوانی پدرم هستم .تقریبا هر شب می رفتم هیت تشان (کوی ملت)

که در یکی از هم شبها توی هیت چو افتاده بود که بیاید فلان جا معجزه شده

ما هم به اصرار وانکار همراه یک هیت برای دیدن معجزه رفتیم از کوچه تنگ وباریک وخوف ناک گذاشته ایم تا رسیده ام به یک خانه با ظاهر بسیار بسیار نامرتب وکولی وار

که صاحب خانه یک ماهی تابه را از زیریک پارچه سبز(البته نو اون سبز)در آورد وگذاشت جلو ما

که جای بسی تامل داشت!