یکی از خصوصیات بسیار بارز محرم در این مملکت داستانهای مسخره وبامزه ی
معجزه وخرافی گری است که بازارشان در این روزها داغ داغ می شود
البته ناگفته نماند که خوزستانی ها در این بین رتبه اول را دارند و
تبحر بسیار بالا خوزستانی ها را در داستان سرایی را هیچ قومی در جهان ندارد !
این را مطمعن ام!
همین چند سال پیش محرم خوزستان بودم که می گفتن از شمایل منتصب به حضرت عباس خون می آید.تازه خون هم بردن آزمایش کردن که دیدن واقعی یه!
البته اینکه اون آزمایشگاه دقیقان کجا بوده هم اینجا بسیار حائز اهمیت که خوب قطعا هر جای هم باشه از اون شمایل خون آمده وقطعا باید مال عباس باشه چون حاجت داده...
اما این داستان سرایی فقط متعلق به خوزستانی ها هم نیس چند وقته که کمال هم نشینی با مهاجران جنگ زده خوزستانی در مردمان خون گرم وبسیار بسیار با شعور هرمزگانی هم اثر خودش را گذاشته.
در این چند شب محرم من که بسیار علاقمند به نوحه خوانی پدرم هستم .تقریبا هر شب می رفتم هیئت شان (کوی ملت)
که در یکی از همین شبها توی هیئت چو افتاده بود که بیاید فلان جا معجزه شده!
ما هم به اصرار وانکار همراه یک هیئت برای دیدن معجزه رفتیم از کوچه های تنگ وباریک وخوف ناک گذشتیم تا رسیدیم به یک خانه با ظاهر بسیار بسیار نامرتب وکولی وار
که صاحب خانه یک ماهی تابه را از زیریک پارچه سبز(البته نه اون سبز)در آورد وگذاشت جلو ما
که جای بسی تامل داشت!
می گفت که داشته نخود نذری می پخته که این شکل ته ماهی تابه ظاهر می شه.
ما گفتیم خوب خاله این شکل چیه می گفت این شاهزاده قاسم با نامزده ش
واحتمالن اون شکل روبرو هم کفتر نامه بره ...
تازه می گفت اولین سال نیس توی خونه اش معجزه می شه چند سال پیش هم شمایل امام حسین با رقیه اش روی یه شتر روی دیوار خونه افتاده بوده بعد که ما پرسیدیم که کجای خونه
متوجه شدیم همین پشت سرما جایگاه نزول معجزه است
که شوره روی دیوار با زمینه صورتی معجزه قدیمی تر خانه ی این خاله بود!
ما از شدت خنده صورت هایمان ورم کرده بود وآن خاله داشت برای گشایش بخت ما دعا می کرد و ما هی تابه منظوره را دور سر ما می چرخاندوبعد هم مقداری علم سبز به ما داد که به دور دستانمان بپیچیم که ما به خاطر اینکه برداشت سیاسی نشود علم ها را توی گیره های سرمان پیچیدیم که خیلی زود هم پاره شد که فکر می کنم حاجت را گرفته باشیم....
قابل توجه من عزیز که به دنبال قصه های اورجیناله
پی نوشت
این عکس ها رو با موبایل گرفته ام
ستیز فرم ومحتوا با نگاهی به یک عکس از روح الله بلوچی
به قلم :سعید آرمات
http://mahbobeh511.blogsky.com/1388/10/08/post-451
تعریف این معجزات از زبان بچه های اونا احتمالا 20-30 سال دیگه شنیدنی باشه ، دو حالت داره ، یا اینکه داستان سرایی اون با زیاد کردن مخلفات و آب و تاب دادنش خیلی بزرگ بشه یا اینکه سوژه ای بشه واسه دست انداختن نسل قدیمی !
البته اگه این کرامات سینه به سینه به نسل بعد منتقل بشه .
به شخصه دعا میکنم این خرافات چه به سود امام و پیغمبر باشه چه به ضررشون ، منتقل نشه >
زنده باشی
راستی دلیل اسم گذاری ستیز فرم ومحتوا رو تو این عکس متوجه نشدم هر چی فکر کردم که یقینا مشکل از طرف منه .
چرا ستیز فرم و محتوا ؟
منتظر یه شعر نابم فاطمه
من هم..
سلام
داستان جالبی بود ولی ما فکر کنیم تو خونمون یه پیامبر داریم چون از این معجزه ها زیاد تو خونمون هست .
پیامبری که با همین دستان ساخته ام
حالا برای خودش شیطان بزرگی شده
(روجا چمنکار)
راستی فیلم معجزه در اسلام آباد محمود شهبازی رو دیدی
نه متاسفانه
اه اصل کاری عکس بود که باز نشد!
آدرس این خاله کجاست؟ برگه ی انتخاب واحدم رو بکشم به تابه ش این ترم دیگه تموم کنم دانشگاهو با معدل خوب!
-------------------------------
نگو اینجوری فاطمه
توی تمام اقوام ایرانی من خاطره های خوبی از عزاداری های خوزستانی ها دارم.
شانس من بوده که زمان ما عرب ها قصه کمتر می بافتند؟
-------------------------------
خداجان خوشگلم، با منی یا با اینها؟
آره اصل کاری ته ماهی تابه بود
اتفاقا من می خوام یه سر دوباره برم آخه همون شب که داشتیم بر می گشتیم همسایه هاشون می گفتن فال هاش خیلی توپه...
...........
خوزستانی ها..
من خودم توی دسته بزرگ شودم بچه که بودم بابام وسط نوحه خونی ودمام زنی منو بقل می کرد
من از صدای دمام وحشت داشتم
اما سینه زنی رو دوست داشتم
سایه به هم وصل مردها برام سرگرمی خوبی بود
بابام خسته که می شود منو می ذاشت تو حجله قاسم
پر از زرق وبرق بود
وبعد می خوند:
کاکوله کاکوله اکبرم از خونه سرش بسته حنا
بعد اکبر نتوان زیست در این دار فنا
....
صدیقه راست شو بخوای بعد امو عزوزم نوا ونوحه های بابام حسابی حالم جا می آره
قبل تر محرم برام یه شکلی دیگه بودم
سلام .
خوبی ؟
بروزم .
سلام به روزم
گنجیشکک اشی مشی
لب بوم ما نشین
بارون میاد خیس می شی
برف میاد گوله می شی
میفتی تو حوض نقاشی
کی می گیره فراش باشی
کی می کشه قصاب باشی
کی می پزه آشپز باشی
کی می خوره حاکم باشی
سلام .
چرا خسته ای ؟
گنجشکک اشی مشی بیا تو وبلاگ من بشین بارون نمیاد بندر خیس بشی . برف که عمرا که گوله شی . نمی افتی تو حوض نقاشی وبلاگ من هنری نیست . درت میارم از خستگی . پرت می دم تا شاد بشی . دیگه بلد نیستم .
موفق باشی و شاد .
خیلی جالب بود! کاش منم بودم تا از برکت گردش ۳۶۰ درجه ماهی تابه مذکور دور سرم بختم باز میشد ؛ من که به شدت از این دست معجزات یا بهتره بگیم خرافات بیزارم تو شهرکمون خانم سیده محترم و بزرگواری ساکنه که در منزلش به مناسبتهای مذهبی مراسم مولودی یا عزای ائمه برپاست . جاتون خالی سخنران و نوحه خون این مجالس خانمیه که ماشااله هزار ماشااله صداش کم از ؛هایده خواننده؛ نداره . گاهی طی این مجالس بعضی از خانمهای محترم حاضر آنچنان دم از الهام و معجزه و نشانه و خوابهای آنچنانی میزنن که نمیدونم چرا بنده حقیر گناهکار به این درجه از سیر و سلوک و عرفان نائل نمیشم و اساسن گیر کارم کجاست! این خانوم سخنران که از قضا معلم اخلاق و مبلغ مذهبی هم هست تولد نوزاد ی چشم در اون سر دنیا رو از علائم ظهور آقا امام زمان میدونست و مصر هم بود! مانده بودم که بل اخره چی شد؟! به قول پدرم اسلام دین عقل و منطقه و خرافات درش جایی نداره . میتونیم دلیل عمده این اظهار فضلها رو فقر فرهنگی وشعور دینی بدونیم ؛ در ضمن شیرینکاری خوزستانیا به این دست خرافات و داستان سراییها ختم نمیشه شب عاشورا به اتفاق خانواده به حسینیه منصوب به خوزستانیها رفتیم که چشممون به جمال بی مثال خانمهایی به شدت!! زیبا و جوانان آلاگارسون و فشن روشن شد ! میماندی که مجلس مجلسه عزای حسین علیه السلام است یا ... خوزستانی ساکن کرج