برای صغرا وبوی آشنایش

 

 

برای صغرا ونگارخانه ی که هنوز تنگی نفس می گیرم وقتی روی پله هایش راه می روم وقتی به در اتاق کمال المک می رسم وآن میزبلند با پارچه مخملش را می بینم واستکانهای که ته مانده تفله های چای ته آن به لکه سیاهی مبدل شده.استکانی که سه شنبه هارنگ ماتیک تو می شودن

نمی خواهم برای رفتنت مرثیه نویسی نکنم هیچ وفت نخواستم

من برای رفته هایم دلتنگ نمی شوم! چه برسد به تو!

 که جامانده ی توی روان  پاک شده ام وهرشب صورت به گونه هایم می چسباننی از ماه میگی وشکل ستاره هاو برایم سنگ قبر های یدالله را می شماری تا خوابم ببرد بعد دست مرا میگری می بری به سرزمینت به خانه تازه ات به تازه گیت

من هنوز حسودم ساجی هنوز هم! به خوشحالی پس از مرگ تو حسادت میکنم!به  شب ها که میای وبلند بلند می خندی وانگشت ها را جلوی حلقه ات می گیری که من نبینم چه اندازه خوشحالی

 ولی تو می دانی خوشحالی تو چه اندازه خوفم می دهدوتنم را می لرزاند سرمایی موزی وفانتزی کولر این اتاق از تجسم اشیای تو بیزارم

من با مرگ هم خوابه شده ام حتی بهتراز تو که مرده ی والان خابیده توی قطعه شماره پنج  

هان! 

جفت علی

 علی گندم ها را دوست دارد علی غم گین است وتو می خندی. چقدر احمقانه می خندی به ریش نداشته ام به بار ی که بر دوش می کشم هرهفته و برای تو می آورم که آرامم کنی وتو  طول تمام مدت که پدرت بوق رفتن می زند یک بند می خندی

....

 چیزی سر می خورد از گونه هایم چیزی که فقط شبیه اشک است  اما اسمش تنهایست 

 اسمش خوف است 

 اسمش سرمایست 

 که انگشت هایم را منقبض کرده

 آن چند شبی که تو بالا توی برف  خوابیده بودی و با چشم باز ستارهایت را می پاییدی یادت هست؟. 

فکر نمی کنم یادت مانده باشد با این صدای بلند خنده هایت

از همان شب من تنم دارد از سرما می ترکد ..

می فهمی تک تک ام نه به خاطره تو که رفتی به خاطر سکوت بعداز تو وبی مفهومی  وکنگی و تنهایی

اینکه دیگر آن دختر نارنجی مزاحمِ خواب وقت وبی وقتم نمیاد بکوبد به در فلزی خانه بعداز تو دیگر هیچ کس در خانه را برای من نکوبید!برای من گل یاس باغچه خودمان را هم هدیه نیاورد! بعد از تو خواب هایم طولانی تر شده مثل یک خرس بی هدف وکنگ ثانیه هاقل می خورند از دستم سر می خورند پایین

پایین

پایین تر

آنجا که خدا ایستاده تا من آزاد شوم وتومرا یک شب مهمان خانه ی مهربانت کنی

ساجی عزیزم

دلم گرفته ازت

من هر پنج شنبه می یام پیشت که بشنویم تو فقط می خندی

من فکر می کردم ما خیلی بیشتر اینا یم که این سنگ وخاک ها مارو از هم دور کنه

هرچند که

تو علی را بیشتر همه ما دوس داشتی واین را فقط قطعه پنج قبرستان باقو می فهمید............   

    

 

پ:این عکس رو خیلی خیلی اتفاقی دیشب تو آرشیوم دیدم عکسی که تا به حال ندیده بودمش جز عکس کاملا تصادفیه که با موبایل می گیرن !نمایشگاه عکس صغرا لکزایی فر مرداد هشتادوهفت  

 پ:برای صغرا دوستی که ساجی مشترکش کرد وبرای من بوی آشنایی ساجده ام  را دارد

نظرات 6 + ارسال نظر
صغری لکزایی فر پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ب.ظ http://lomir.blogsky.com

غمی که تمام این چند روز وجودم را فشار میداد بر چشمانم آوردی و اشکی شد برای گونه هایم.بهانه ای شدی که اجازه بدم یک بار دیگه با اشکهایم کمی خالی شوم روزهاییست که سهمی از سکوت برای خود گذاشته ام.ممنون برای مهربونیهات دختر خوب ...

به خداتو بودی
واین عکس که مرا کمی آرام کرد

victim جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ق.ظ http://victim.aminus3.com

خدا رحمتش کنه.....
اون بالا داره نگا میکنه، همرو میبینه، صدا میزنه، اما نمیتونی بشنوی، شاید هم داری میشنوی، شاید خودتو گول میزنی که نشنیدی
غصم گرفت، با این که هیچ آشنایی با این فرد نداشتم اما احساس رفتنشو میکنم، نمیدونم چرا.....
چقدر رهایی سخته و رهاشدن لذت بخش

حوری جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ

امروز پیش ساجده تنهایی رفتم ..خیلی حس کردم داره ازم گله میکنه نفهمیدوم چطوری و چرا....چقد احساس ها گره میخوره.. تا شنیدن حرفای تو اینجا ! الان.. ۱روز و چن ساعت بعداز نوشتنت...
دنباله ی چشمای تو لای صفحه های لب تابته ..


ببخش که انگار نیستم کنارت ...با فاصله ی چن وجب

زل بزن بهم چشمهام خونه تکونی میخاد
تنبیه از نردبانم بالا میرود ..
فاطمه تو تعلق حوری ای به فاصله ی ۱ سال و ۱۱ماه و۲۰ روز...

kiyOOsk شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:16 ب.ظ http://kiyOOsk.blogsky.com

سلام .
هنوز زنده ام .
هرم های ایران از هرم های مصر بیشتر است ! در kiyOOsk

http://kiyOOsk.blogsky.com

خوشحالم کردی

موسا جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:22 ب.ظ http://gonjeshkakeashemashe.blogsky.com/1388/12/20/post-141/

خواندم ... و ... نرفتم!

کولی شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:26 ق.ظ http://Gitan.blogsky.com

برای بقیه اش نمی شد نظر بدیم؟!؟!؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد