کاشک شهر آنقدر امن بود که می توانستم با دوچر خه ام رفت وآمد کنم

              

    

 

  

·        اولش یک sms بود "حرکت هماهنگ وبلاگ نویبسان بندرعباس واعلا م شعار " امنیت بندرعباس حق طبیعی ماست" . دقیقا زیر سی سه پل بودم !گفتم حتما وسط شهر کابوی های  با هفت تیر افتادن به جان ملت! بعد ش یک نفس راحت کشیده ام که خدا رو شکر اینجا لا اقل چند روزی در امان ام.. 

·        به محض رسیدن به شهر از اولین شهروند که از قضا داستانهای عجیب وغریب شهر را  از همان بچه گی از او می شنیده ام  پرسیدم پدرم بود گفتم (بابا تو  شهر چه خبره؟) بابا م گفت" سلامتی خبری  نیست فقط یه کم هوا گرم  شده "  

·        همیشه از  گفتن وشنیدن اینکه بندر عباس ناامن شده بهم می ریزم . این  جمله برای من بیشتر شبیه بهانه ی برای ایجاد محدودیت بوده تا ترس از شهر و نا امنی ! جمله ی که ادامه اش این بوده همیشه " تا  غروب نشده بیا خونه شهر نا امن ! وقتی یکی چاقو گرفت جلوت دیگه نمی فهمه تو کی هستی و.."   ما دختران این شهر نا امن از بچگی با این جمله از خونه بیرون رفته ایم و برگشته ام . با استراس اعصاب خورد کنه خانواده و البته خودمان  اصلا مگر نا امنی شهر  اتفاق تازه ایست ؟ مگر نه اینکه چند وقت یک بار از این داستانهای کیف قاپی ها وتجاور به نوامیس و چا قو کشی توی شهر راه می افتد .شما اصلا ماه یا روزی را سراغ دارید که از این خبر ها تو این شهر نباشد؟

من بر خلاف بیشتر دوستان وبلاگ نویس که بیکاری جوانان را دلیل اصلی این نا امنی ها می دانند.دلیل اول را شکل گیری این شهر بر اساس پذیریش مهاجران سرخورده که متاسفانه گروه اولشان تبیعد خورده ها ونا امن سازان ابر شهری ایران وگروه دومشان کسی که به هوای پول در آروردن به هر راه و روش می آیند  می دانم .هنوز هستند توی کشور مردمی که بندرعباس را تبعیدگاه و مردم ش را متاسفانه از روی نا آگاهی ونا دانی  قاچاق چی و مافیای  مواد مخدر می دانند

اما کلن امنیت چیز خوبیست اما با این شلوغ کاری ها رعب و وحشت توی شهر راه انداختن که چیزی حل نمی شود.این شعار که بر وزن همان شعاره معروف " انرژی هسته ی ... "است که تا الان فقط سهم مردم ایران از دست رفته های طبیعی شان است از این شعار سازی آقا بزرگها .و این مردمی که گلو پاره می کنند به شعار دادند بیشترین هزینه ورنج را از همین شعار به ظاهر مثبت می دهند زیر بار تحریم وتورم ... حداقل چیزی که این شهر دارد جریان وزندگی ای است با اینکه امکان های تفریحی اش در حد صفر است اما همین که آدم انبوه مردم را توی خیابان میبیند دلش شاد می شود.و احساس امنیت می کند .با اینکه می داند که توی همین خیابان است که کیف فلانی را زده اند! "کلن توهم امنیت هم چیز خوبیست !" ام از این شلوغ کاری ها وشعار سازی ها چیز ی عاید این مردم نمی شود بهتراست  راه آنها را نرویم... 

·        اما راهکار پیشنهادی من : من اعتقاد دارم نا امنی مثل عفونت پوستی یک  سرطان داخلی است!یعنی نا امنی تنها ظاهر بیمار شهر است.که نه تنها تحریم و تورم که کوچک ترین مسله  سیاسی و اجتماعی که آقا بزرگ ها برای کشور  می سازند می شود به نا امنی شهر بندر عباس ربطش داد. چرا که ربط دارد!اما بیماری حتی اگر سرطان  باشد باز هم می شود ظاهرش را با آنتی بیوتیک حل کرد! من فکر می کنم هر چه بر نیروی های امنیتی نظارت و حقوق ومزایای بالا تری داده  شود اوضاع بهتر می شود!  پلیس های را می شناسم که خودشان " رفیق دزد شریک قافله در آمدن!"  که اگر از شغل شان رضایت می داشتن خوب قطعا  فاصله مجرم ومامور اینقدر به نخ نازکی تبدیل نمی شود!به نظر پلیس های شهر ما همه نا بینا هستند.یادم هست یک بار یک توزیع کننده مواد مخدر را در حال انجام جرم دیدم در مرکز شهر رفتم به یکی از پلیس ها گفتم که فلانی الان اونجا تو کیفش "چیز" داره .پلیس از همکاری من تشکر کرد تا اینکه دو روز بعد همان توزیع کننده سر همان جای قبلی در قلب شهر داشت کارش را می کرد وپلیس همان حوالی کیشیکش را می داد!  

من همین الان اعلام می کنم من درشهرم احساس امنیت می کنم .لا اقل این احساس را از من و مردم نگیرید. اما دوست داشتم آنقدر امن بود که می توانستم با دوچرخه ام  توی شهر رفت وآمد کنم

نظرات 11 + ارسال نظر
Ar!eF شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ http://mokhless.blogsky.com

من آرزو می کنم شهرم آن قدر امن بود که می تونستم با ماشین تو شهر رفت و آمد کنم ! به منم سر بزن .

با ماشین که می شه با چرخم ... خوب می شه دیگه یه روز خوب می یاد

اعظم شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ب.ظ

بات موافقم از وقتی یادمه این حرفارو به ما میزدنداما قبلا دیده نمیشد و الان دیده میشه.خوبه که ما یاد گرفتیم پیله سکوتمون رو بشکنیم کاش به قوله دوستمون اونایی که پسوند دار دارن هم یاد میگرفتن که بومی باشند وهم درد. و مترسک نباشند.

kiyOOsk یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام فاطمه جان .
من قبلا اگه کسی توی دنیای مجازی می گفت بندر نا امن شده یا قاچاق زیاد شده ، در جا گارد می گرفتم و از شهرم دفاع می کردم و می گفتم اینطور نیست ! گرچه خودم هم می دونستم که راست می گن اما باید از شهرم دفاع می کردم !
این کار رو تا جایی انجام می دادم که واسم خودم یا دوستانم اتفاق نیافتاده بود !!
الان همه دارن شهادت می دن که شهر نا امن شده حتی امام جمعه بندر هم صداش در اومده و توی سخنرانیش فریاد نا امنی سر داده ( خبرگزاری ها اعلام کردن)
باور کن یه مدته که توی شهر پلیس ندیدم مگر از صبح تا عصر اونم برای موتور گیری و گرفتن ماشین های شیشه دودی !!
امروز دیدم که این حرکتها یکم جواب داده و آقایون مامور ظاهر شدن ! اونم کجا فلکه شهربانی ! آخه کی میاد فلکه شهربانی جیب بری ؟؟؟!!!!
فاطمه جان اگه وبلاگ ها رو قبول نداری حرف دوستانتو قبول کن !
تمام کسانی که توی این حرکت شرکت کردن دوستانت هستند ! از بین ما کسی رو می شناسی که بخواد با اینجور حرکتها خودشو نشون بده یا الگی گیر بده !!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیایم یاد بگیریم قبل از اینکه برای خودمون اتفاقی بیافته از اون اتفاق جلوگیری کنیم ! مگه چند قربانی باید بده تا بشه گفت بندرعباس کوچولو نا امنه ؟؟!!!!!!!!!
با این حال فاطمه جان نظرت واسه من کاملا محترمه !!

من نگفتم نا امن نیست ! و نگفتم وبلاگ ها رو قبول ندارم !
من از شلوغ کاری و جار و جنجال می ترسم
وجار جنجال ها همیشه بر علیه ما تمام شده !

اولین بار که تنهایی رفتم سفر سیزده ساله ام بود
مامانم یه سفارش بهم کرد گفت کیف پول گردنی ببر بندازگردنت! مواظب کیف و وسیله هایت باش .بعد از اون هر وقت تنها می رم بیرون فکر می کنم همه قرار کیف مو بزنن . حواسم جمع! از بچه گی توی محله پر خطر شهر بودم .اما تا حالا هیچ مشکلی برام پیش نیومده خوب قبول ندارم خیلی نا امن !

امنیت تا یه حدی دست خود آدمه !
بعدم الان میلاد خیلی اوضاع خوب شده که ! ما که بچه بودیم بچه دزد بود هنوز هستن بچه های هم سن ما که رفتن و بر نگشتن!

من می گم ایجاد رعب وحشت خوب نیست .خوب نیست آدم جرات نکن بیاد تو ی شهر خوب نیست توی کشور در کنار همه انگ های درشت شهر
یه نا امنی هم بخوره به پیشونیش
خوب نیست بندرعباس دستی دستی شهر مرده ها بشه !

kiyOOsk یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

درسته فاطمه جان اما تا کی صورتمون رو با سیلی سرخ کنیم ؟؟؟
تا کی به غریبه ها بگیم همه چی آرومه ؟؟
اینجوری از داخل خرابتر میشیم !
چرا باید اون قدیما بچه دزد بوده باشه و چرا باید الان باشه ؟؟؟
چرا ؟؟؟؟!!!!!!!!
مسئولینی که ریگی می گیرن و کلی سر و صدا می کنن نمی تونن چند تا جیب بر و بچه دزد رو بگیرن ؟؟!!
چرا نباید شهر ما با این وسعت و جمعیت کم یکی از امن ترین شهرهای ایران باشه ؟؟!!
چرا ؟؟!!
مسئولین ما عادت کردن به سکوت مردم !! بخور و بخواب !!
این حق ماست که حتی ذره ای ترس یا احساس نا امنی نکنیم !!
من نمی گم باید حداکثر رو داشته باشیم میگم نباید حداقل باشیم ! نورمال ما رو راضی می کنه !
خدا نکنه ، خدا نکنه ، خدا نکنه ، خدا نکنه ، خدا نکنه ، خدا نکنه ، اما اگه فردا روز واسه خودت این اتفاق بیافته و باز دور از جونت با چاقو بزننت چه عکس العملی نشون میدی ؟؟؟!!!
100% فریاد می کشی و این امنیت رو می خوای !!
خوب چرا پیشگیری نکنیم ؟؟!!!

شیر محمد یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

کدوم ناامنی؟شما ناامنی می بینی؟ فقط یه کم کلت و انواع تفنگ سر پر و ته پر و چاقوهای ضامن دار و بی ضامن و کاردهای قصابی دسته صدفی و دسته استخوانی و دسته گل گلی و موتورهای سی جی بی پلاک و.... و مشتی جوان زیر بیست سال که از فرط فقر و بیکاری به جان من و تو می افتند..
چند روز پیش مردی را چاقو زدند تا جیبش را خالی کنند...بعد از افتادن مرد بر روی زمین جیبش را خالی می کنند اما در جیب مرد فقط دویست تومان بوده....
هرج و مرجی اساسی در شهر حکمفرماست و دوستان امنیتی هم شیرینی پخش می کنند که ما اتمی شدیم.....
احمق ها شهر خودتان روی هواست ...بوشهر کجاست دیگر؟

صدای بندر یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.sedaye-bandar.blogfa.com

خانوم زارع به شدت با شما مخالفم البته شاید ما که ناامنی رو می بینیم و اونایی که نمی بینن تو جامعه مشترک زندگی متفاوتی دارند .
اما همه مردم احتمالا مثل شما از اون حریم امن برخوردار نیستند ، تعداد بیشماری از مردم شهر ما مجبورند در طول روز بارها و بارها از کوچه های کم رفت و آمد و تاریک شهرمون تردد کنند ، شما روزانه چند بار از این نوع کوچه ها عبور می کنید ؟
برای اثبات ناامنی جامعه شهری نیازی به حضور کابوی های فیلم های وسترن نیست . همین که بین فامیل و دوست و آشنایانم می تونم حدود 10 نفر پیدا کنم که مورد حمله زورگیر ها قرار گرفتند و اینکه پنج یا شش سوپر مارکت رو می شناسم که توسط متجاوزین دخل یک روزشون خالی شده و..... که الان مجالی برای گفتنشون نیست ، نه تنها برای اثبات ناامنی شهر کافیه بلکه خیلی هم زیادن .
ما هم مثل شما با شلوغ کاری مخالفیم ، اما از نظر شما قبل از این حرکت ، هیچ حرکت دیگه ای در روزنامه ها و همچنین اظهارات نمایندگان مجلس صورت نگرفته بود .

صدای بندر یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.sedaye-bandar.blogfa.com

امام جمعه شهر ، نمایندگان مجلس و حتی استاندار به وضعیت نامطلوب امنیت اعراف کردند ، حالا کی بتونه شما رو مجاب کنه که شهر ناامنه ؟ نمی دونم ! شاید پدرتون !

ای بابا من که نگفتم نا امن نیست ! تازه منم راهکار پیشنهادی دادم که

تمام مشکلات حل نشدنی این شهر توی سرم من می کوبید که چی ؟؟
من دوس دارم بندرعباس بهتر بشه نه بدتر اون چیزی که هست نشون داده بشه !

من از همون بچه گی ۵ سالگی مجاب حرف همین بابام شدم و می فهمم این شهر نا امن .اما دوس دارم آرامش داشته باشم مثل همی این ده دوازده سالی که یه آدم مستقل شده ام .به کوچه وبازار ومردم در عین احتیاط اعتماد داشته باشم!

میرزاها دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ب.ظ http://mirzaha.blogfa.com/

بندر عباس نامن هست اما شدت ان وسعت پیدا نکرده.
و اما:
خطرناک ترین شهر دنیا " سیوداد خوارز " شهر شمالی مکزیک است . این شهر بیش از 1 میلیون و چهارصد هزار نفر جمعیت دارد و در شهر سیوداد خوارز تقریبا تنها نمی توان بیرون رفت به ویژه آنکه اگر از غروب آفتاب گذشته باشد . آمار کشته شدگان این شهر حتی از عراقی که همه روزه با انفجارهای تروریستی روبروست بیشتر است . در سال 2008 در این شهر به ازای هر صد هزار نفر جمعیت آن صد و سی مورد قتل انجام شده .پس از این شهر شهر کاراکاس ونزوئلا و نیواورلئان آمریکا قرار دارند که با 96 و 95 مورد قتل در ازای هر صد هزار نفر جمعیت در مکان های دوم و سوم قرار دارند .
خانوم فاطمه بندرعباس امن هست اما بیشتر باید امنیت اجتماعی - فردی - حقوقی و کاری میان مردم به وجود آورند. که متاسفانه کم لطفی میشود .
از اطلاع رسانی متشکر.
یاحق
میرزاها

مرسی از اطلاعات که دادی

[ بدون نام ] دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ب.ظ

دیوارها و آنتیگونه خشمگین
ترجمه : فاطمه مدنی سربارانی
فاطمه مدنی اهل جزیره هرمز و ساکن بندرعباس است او فارغ التحصیل ادبیات دراماتیک از دانشکده هنرهای زیبای تهران است .
نوشته : گریسلدا گامبارو
گریسلدا گامبارو (متولد 1928) یکی از نمایشنامه‌نویسان و داستان‌سرایان بنام و قدرتمند جهان است که در آثارش به مسائلی چون آدم‌ربایی، اوضاع ناپدیدشده‌ها، اردوگاه‌ها و جنگ کثیف در دوران دیکتاتوری آرژانتین می‌پردازد.
درواقع این اولین نمایشنامه ترجمه شده توسط یک هرمزگانی است که به چاپ رسیده و برای نخستین بار است که اثری از گامبارو در ایران ترجمه شده .
این کتاب را می توانید از کتاب فروشی کتاب واژه روبروی شهرنمایش ابتدای بلوار معلم تهیه کنید
به همه دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند

مرسی میرزاها دارم کتاب شو من پیشنهاد می کنم هم بخونن

میرزاها دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:27 ب.ظ http://mirzaha.blogfa.com/

سبلام
کتاب جالبی است و متشکرم از فاطمه مدنی که این کتاب را ترجمه کرده است و امیدوارم آثاری از این نویسندگان آرژانتینی ترجمه کند.شامل:
خوزه هرناندز، خوآن باتیستا آلبردی، روبرتو آرلت، آدولفو بایو کزارس، یوجینیو کامباسرس، خولیو کوتازار، استبان اچوریا، لئوپولدو لوگونز، ادواردو مالیا، حزقیل ماتینز استرادا| حزقیل ماتینز استرادا، توماس الوی مارتینز، ویکتوریا اوکامپو، مانوئی پوئیگ، ارنستو ساباتو، اسوالدو سوریانو، آلفونسینا استورنی، ماریا النا والش .
و محمدرضا خاکی(کارگردان) نمایشنامه دیوارها و آنتیگونه خشمگین را در تالار سایه به اجرا در آورده است .
نسبت صحنه‌های نمایش به ازای فرد درآرژانتین یکی از بالاترین نسبتها در آمریکای لاتین می‌باشد، بوینس آیرس یکی از بزرگ‌ترین مراکز تئاتر می‌باشد. علاوه براین، تئاتر کولیون، یکی از بزرگ‌ترین خانه‌های اوپرای جهان، با برنامه اش تحت عنوان «کاله کورینتس» یا (خیابان کورینتس) اعتباری ملی و بین مللی دارد، که مترادف با هنر است.

فلورنسیو سانچز و گریسلدا گامبارو از نمایشنامه نویسان معروف آرژانتینی هستند. خولیو بوکا یکی از رقاصان بزرگ باله می باشد .
ممنون راهنمایی شما به خاطر این کتاب
یا حق
میرزاها

هابیل سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ http://habilart.com

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد