ساعت یک شب بود که داشتم از پله های هواپیما بالا می رفتم اولین اقدام اعتراض آمیزی که برای پایمالی و الافی یک روز و شش ساعت از وقتم و زندگی به ذهنم رسید پست کردن وقایع این دو روز بود
نه
اصلا اینطوری که نیست
هیچ
تازه من عشق ام به آبادان , بیشرش به خاطر راه نفس گیرش است
سفر یعنی لمس کنی که داری از جای می روی وبه جای می رسی یعنی لمس کنی رنجش را وقتی چشم هایت خسته می شود وخوانند زنی می زند زیر صدا ؛
به چشمای تو سوگند که عشقت واسه من
یا آن جا که می گوید " همه به جرم مستی
سر دار ملامت
میمیریم
می خونیم
سر ساقی سلامت
ویا این که ؛
لحظه خدافظی به سینه ام فشرده مت ...
تو توی دور دست نور نازک را بپابی
که وقتت بگذر .که صبح شود .
من عاشق این قبیل وقت گذارانی های تمام ولوو ران های تریاکی هستم !
|روز یک شنبه نیم ساعت قبل از پرواز ـ فرودگاه|
در گیت بازرسی باز بود هنوز- بارها را گذاشتیم روی ریل- که گفتن دیر رسیدن! دیگه نمی تونید سوار شدید !پرواز راس ساعت انجام میشه ونیم ساعت قبل هم مسافر نمی تونه وارد سالن پرواز بشه !
از قیافه مستسلشان مشخص بود که صندلی های هواپیما با لیست انتظار ی ها فول شده و جای برای چپاندن ما توی آن بلاگرد آهنی سبک نمانده است .
گفتم: این همه مسافر جماعت را روزانه الاف تاخیرهای یک جسم آهنی زبان نفهم می کنید یک بار هم به اصطلاح خودتان تاخیر نیم ساعت قبل از پرواز ما را نادیده بگیرد تاخیر وقتی که مسافران هنوز توی سالن پرواز اند
که زیر بار نرفت مردی که لباس قانون پوشیده بود اخمو ونفهم هم بود و می گفت خانم قانونه! شما دیر رسیدید
می توانید بروید دفتر هواپیمایی و نصف قیمت بلیط تان را بگیرد و بروید پی کارتان
مرد قانون نمی توانست بفهمد قرار روز دوشنبه ام چقدر مهم است
نمی توانست بفهمد چقدر دلم برای آغوش حوری و فاتمه تنگ شده
وچقدر حالم دارد از این دوری و تعارف ها و مهمان نوازی ومهمان بودن ها بهم می خورد
|دوشنبه یک ساعت قبل از پرواز- فرودگاه |
صبحش رفته بودیم نصف مبلغ بلیطهای 30درصد افزایش یافته را داده بودیم که بلیط ها سوخته را با یک بلیط تازه عوض کنیم و یک بازی جدید را شروع کنیم برای رفتن با وسیله که کار کلمه ترکیبی رفت وآمد را اتجام می دهد
بارها را گذاشتیم روی ریل توی مانیتور ها فرودگاه نوشته بود پرواز بندرعباس با تاخیر نامشخص
تا خیر نامشخص یعنی از ساعت ۵عصر تا یک شب توی فرودگاه الاف وملعبه قانون یک طرفه ی با شی که از آن طرف فقط معنا دارد
افزایش خدمات یعنی نشستن شش ساعت فیکس روی صندلی ضمخت فلزی فرودگاه بی ریخت توریستی ترین شهر ایران که آدم شرمش می گیرد جلوی اتباع خارجه از سرویس بهداشتی و کاشی ها شکسته قدیمی ونا زیبا کف اش و بوی بداش
ساعت یک شب بود و توپولف قراضه آماده نشده بود برای بلند شدن ته نفسی هم نداشت که ما را مثل گوسفند ها ی صادراتی بدون اینکه کارت پرواز را نگاه کنند ریختن توی یک ایرباس دو طبقه ای که از وقت کاریش گذشته بود و می توانست مسافران نیم محترم بندرعباسی را آرام و راضی کند و مثلا دلشان را به دست بیاورد که یک بلاگرد حسابی بعد از شش ساعت الافی برایشان آماده کردیم که می توانند هر کدامشان جفت پنجره بنشیند و طلوع خورشید را بیبند و احتمالن زنده به زمین خواهند نشست!
پی وسته : رسیدیم بندرعباس چند تابلو عکس روی سکوی ریل بار بود دلم خوش شود از خواند ن اسم های آشنای عکاسان زیر عکس اما نمی دانم چرا عکس ها باید بدبختی و درد های مضاعف هرمزگان را به رخ تازه واردان می کشید ؟آیا کپر نشین و فقر بهترین شاخصه معرفی هرمرگان توی فرودگاه اش است ؟!