نخست جاودانگان دوران زرین را به وجود آوردند.....فناپذیران مثل خدایان می زیستند
آسوده از درد وتشویش.. پیری آن ها نمی فرسود...چنان می مردند که گویی به خواب می روند....
آنگاه ساکنان المپ نژاد دیگری را به وجو آوردندکه از نژاد نخست بسیارفروتر بود :
دوران سیمین ..مردم به یکدیگر زیانی نمی رسانیدند...وزئوس نسل سوم را آفرید:
دوران رویین...این مردم جز به کار جنگ وخشونت علاقه ی نداشتند
پس آن زئوس نسل چهارم را بوجودآورد/راست ترودلیرتر ازآنها:نژادوالای پهلوانان که پداران ما آنها را نیمه خدا خوانده اند.
جنگ بدفرجام وکشمکشهای بیرحمانه همه آنها را درو کرد.بعضی را در نزدیک تبس وپاره یی را در پیش تریا....
چرا می باست من در نسل پنجم زندگی کنم؟چرا پیش از این نمردم یا بعد از این بدنیا نیامدم...
حال ازآنکه اکنون دوران آهن است....
هیسودوس (یونان)
خواب که از نصفه شب ما گذشته وزمان وزن عجیبی دارد .وقتی به گذشته هم پناه نچسبی داری برا امتحان شدن .
:|
:|
قصه گنجشک و مرد نادان رو خوندی ؟(عطار)/زمان وزن عجیبی دارد سنگین بود برام
اگر در عصر یخبندان بودی لابد میگفتی وای چه سرده
ّها.. لابودانه...
خیلی خوندمش تا تونستم درکش کنم!البته اگه درکم درست باشه!
با یک شعر به روزم
راه فراری از دست تقدیر ادنینن
(مهدی عطایی)
سلام
با دو کار جدید به روزیم خوشحال میشویم به ما سر بزنید
جالب بود .راستی واقعنی اسم من فاطمه زارع است . خوشحال میشم واسم پیام بفرستی.
سلام
از اینکه راجع به شعرم نقد نوشته بودین خیلی ممنونم
فکر میکنم در شعری که در
http://phzf.blogfa.com/
نوشته ام
سیال بودن واژه ها بهتر دیده میشود خوشحال میشوم آنجا هم راجع به آخرین عکس و آخرین شعرم چیزی بنویسید .
هرکدوم از وبلاگام رو که بیشتر دوست داشتید لینک کنید
اصلن برام فرقی نمیکنه
چون من دوتاشو به روز میکنم
هر دوشو هم به یه اندازه دوس دارم
و باز هم ممنونم که بهم سر زدید
توی http://phzf.blogfa.com/
منتظرتونم
و خوشحال میشم سربزنید .
این رو تو اداره روی دیوار زده بودن شاید به نظر لوس بیاد ولی واقعیت داره
در میان هزاران دیروز و هزاران فردا تنها امروز است که وجود دارد
از وقتت گذشته و سنگینی اش -واقع ان- عجیبه!... به قراره دیشو اذان ه؟
هول هولکی کامنت رو ای نوت زدوم ک بروم بالا! ای بی مرام..به خیالوم به وقت یه همچین روزایی آخرین چت بازی رقص کیبورد ...ک خوش باشیم !...............