از دروغی که از پشت بال های کوتاه تو
و مردی که روی زمین داغ
غارمیزنم قاره می خانم دست های همه تهی از تو
توی انگشت با گوشت های اضافه دست ها یم را بفشار
بافشرده دور تا دور از گیسو شده ام زنی لخت از میانه گردن خابیده وسط گلویت
سوراخ همه بوی تو می دهد با صداهای شکسته ازوسط سینه ام چیک قطره خابم نمی برد.
پاها محکم دارند می کوبندبه تو به بغلم
آغوش وقوش وقوچ
چشم دارم بیا بیرون بیبین چشم دارم
صداها را بکش از پنجره ی مردی که بوی ترنج می داد وبهار نارنج هارا توی یقه اش قورت داده بود.
زمین زاییده در زمانیست.
زمین با زاییده ی که تلو می خورد خابم نمی برد شاش دارم . داغ از دست های که فرار می کنم
وسط موهای سینه ام می کشی موهای دراز پررنگ پر همه چیز بکشم کنار کنار زمین است کنار چشم دارد وچربی به شکل افقی اینجا فاصله می گیرم گیردارم از گلو
ازگلو اصغرم قهر کرده ام از گردن دراز شده ام
پدرم تشنه بود وعهده ها بسته شد ه بود کارابراهیم باید تمام می شود
چاقو سر طاقچه بود داغ بودم زمین هم داغی شده بود خاکستر داشت وزن خابیده بود شیرهایش بوی پستان هایم را می داد .
پشت چشمهایش پراز چربی بودپر غم با داده باده ام بکش به شکم با ترسی شفاف
ساقطه ام از تو و از گلو پسر کیست ام!
ها نه
..........
در میان این کلمات طولانی، جاهای پر رنگی وجود دارد که نه که به راحتی، بلکه به سختی هم نمی توان ازشان گذشت. این فرآیند های جسته گریخته در کنار هم و با یک نگاه مجدد، چیزی می سازد عجیب.
ممنون از تو فاطمه ی عزیز
سلام
بازگشت گن جیش کک :)
به خاطر چند درصد ناچیزی که از این بداهه فهمیدم، کلی کیف کردم
چه حالی داد
لینک دادم
خوب ریز که پاک اش کنی خود اتی در جاهای که در کاملن پر از رنگ و درونی اند - به کن و تلاش پر رنگی ها را داشته باش که به زودی در می زنی و دنیا می آید - از گلو قهر کرده از گردن دراز شده ی خوبی در کمین است - مرسی تم
بخدا هیچی امنفهمی.........
برای بهشب و تولدش
بداهه...تو ...منو ...کشت.ایول... .
انفجار احساست را خوب ترسیم کرده ای...
اما خیلی جاها تصاویر از بین می روند.آشفتگی نوشته ات که به سلاخی چندباره ی احتیاج دارد.نظم و کلیت کار را بر هم زده است.(البته اگر هدف ترسیم آشفتگی و بی نظمی نباشد.)
همواره با این زبان سرودن تصویر سه بعدی نمی سازد.
موفق باشید...