|
زن است ! به من که نگاه می کند
به من که می خندد به من که اخم می کند و لَم که می دهد به خودش زن است دیگر و اینها کلماتی است که می پاشد از شکمش از چشم ش از دهان ش از تخت ش فریدا کالو امیدوارم که عزیمت دلپذیر باشد و امیدوارم به هرگز ت ! که برگشت می خورد هی تو ی من توی سینه ام توی چای م روی تخت م
فریدا کا لو ی من برایت سیب گذاشت ام امروز عصرانه مهمان من باش!
پی وسته:امروز خاموش زنی است که نقاش خودش بود فقط ! خودش یعنی زنانگی با صدای بلند.. واین آخرین جمله دفتر خاطراتش است که مطمن ام برای من نوشته بود!
{امیدوارم که عزیمت دلپذیر باشد و امیدوارم که هرگز برنگردم.} |
عالی بود عالی
خوبه که تاریخ تولد و فوت بیشتر بزرگان رو می دونی...
بیشتر شون نه ! حتی مهم ها رو هم نمی دونم
فقط مال رفیقامو می دونم:d
نبشتم.
خوندم
باز هم که متکلم وحده بودی!
خوب باش فاطمه. خوبتر از همین لحظه که میخوانیم.
خوبه است که با درد می آید(س.ک)
کاش همدوره فریدا بودمو.... به تنهاییم نمی گریستم....
لذت بردم
...
با واقعیت محض
کمپوت مغض به روز است