داغی وصل شده بود به دیوار آجری نارنج خورده

چیز وخیمی که پخشم داد وسط فلکه به جها تی که     تایررنگ رنگی      دو تا چرخ      تو می داد

 روی   کمرمممم     شکستگی  داغ.....

 داغی وصل شده بود به دیوار آجری نارنج خورده

 بسکه گل قرمز می داد تو حیاط خانه

 بوی پخش گژده سوز

و دست های دراز تو به نشانه مقدس

دلم به تنگ رسیده امو تو نیستی یه سال می دهد که ادامه پیدا کرده

 مونو هیچ چیز ازتو باتصویر مچاله ماشینی که توش زل زده بودی  با بازوهای پهن که من ندیدم  به دوسال می شه ندیدم

 

 تکان دست ها وبوس داغ توی ترمینال به سمت بودی که بروی  

چیز زیاد درم نیست از تو به دوسال رسیده

فلکه  600  لختی می دهد وقریبی می کند کوچه ها 

 می ترسم امو ! تو که نیستی هم چیز ترس می دهد ..

to ke nesti

نظرات 4 + ارسال نظر
ماهی بالی دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:16 ق.ظ http://mahibali.blogsky.com/

۱- نیازی نیست چیزی را که برایت می نویسم دیگران در وبلاگت ببینند
۲- خلوص در این اثر تو کاملا مشهود است و این باعث می شود حسابی به دل چنگ بزند
۳ - ولی اما
۴- معمولا سعی می کنم کارم شبیح به کار دیگران نشود چون خیلی حیف است ذهن مخاطب از متن اثر خارج شود و به یاد اثر دیگری بی افتد

۱.این که تایید ارسال من فعال نیس خود قصه ی دارد.
۲.تورا به قدتنهایی خودساخته ام.(پل الوار)
۳.ها من این رو خودم به شدت حس می کنم.
۴.ولی! اما! شاید! برای خط خطی بازی خیلی هم ..؟؟

کهره دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن.(خیام)

وآینده !
یگانه امید من گو ر من است
چون گور تو که جهانی بی اعتنا به گردش حلقه زده اند(الوار)

موسا دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
نترس من اینجام !

چنان با تو بود ه ا م که در کنار دیگران سردم است.(الوار)

حوری یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:26 ب.ظ

چنگ زده-متحیر -حیرون ومنگ..گذشت که برسه به وقت ابتدای اویزونی دوباره.وسخت که چه دیر همه چیز زود میشه. وخسته.تلخ..شدیم ..
گشتیم خیلی ..............شاید مسخره کردنمان که بدنبالش.شبیه شده ای نزدیک پیداکردیم!که دوری دوریمون دهنکجی کنه.. پپسی سرکشیدم.آدامس خرسی کاشکی بشتر مزه اش میموند!انتظار به گشادی سفیدی چشمان وسعتی داده.نت نشینیمان تو بی برقی..و حیرونی ی ی! اینا همش خاطره میشه -کاش نمیگفتی قربون دلت.فدای بغلت. همسفر قرار بود بریم که مو تموم کنم ابودان رفتنه.نه تو تموم کنی مانه!شانی اول صب.حولی بازیات برا برج ای کیوایت! پیتزای عمه پز به میل عزیزوووووووووم.جغد بازیمون تا صب که بشه۹تا کوتاه بشه وقت که عجیب میخاستی زود بکنی بری! خ یالا یالا کاری نداری و...
لحظه درآن با فشاره پلک کوتاه میکنه مرز را...قسم به پاکیت چااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکرتیم

خالی که بشی
خیلی چیزها خودش می یاد مثه
دندون
وادعا و
عینک
.اسکله خلوت
.وانگشت پا که رو به بالا می زد وناخن نصفه دستت .
واشاره های روی صورت که ببوس
چیزهای زیاد رفته
که دل خیلی تنگ می شه..
حوری ما با هم می کشیم این بار درد را ..
خیلی خوب کردی آمدی به خلوت خوف انگیز تلخ وخفه
که یه روز تیز آفتابی
از
روی یه دیوارآجری شروع شد
دیواری که شاهد خیلی چیزهابود
خندهای بلند
کتک ها
نون خشک جمع کردنا
تخمه شکندن
وووو................
جیغ
وقتی همه چیز
ویرانمان کرد
زیاد می شود حرف ها
خوب شد که آمدی

شیصدـبی ان دی - آبودان وکیو ایت
همه رو به رویمون ویران شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد