کوچولو ترین وبلاگ نویس بندرعباسی یک سالگیت مبارک!


درشب تولد تو تنهای رقصیده ام با شیخ های ریش دار کتابهای تاریخی ام

چرا تو همیشه شب امتحان متولد می شوی؟

و

وووول می خوری از سرمای زیاد توی وجودم ؟

انکارهم نمی کنم!

هوا هم سر دتر شده از وقتی آمدی


تو که آمدی پدر هم پیر تر شد

ومادر عریانی اش را از یاد برد

وقتی خوب چشم های تو را قورت داد


هلیا مهربان یک سالگیت مبارک




زودتر بزرگ شو که دلتنگی ها ی پدر وبلاگ تو را هم پر کرده است.



انگارش هفته

درباره ی نیما


به قلم فاطمه زارع

نظرات 2 + ارسال نظر
نهنگ دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:51 ب.ظ

خلاصه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ب.ظ

اشک ها و لبخندها
این داستان:چگونه در سه سوت یک مدیر فرهنگی شوید؟
"هم اکنون در سی سی یو سینما"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد