جریان شناسی شعر معاصر هرمزگان  


  

به قلم:علی آموخته نژاد *


من به سه نسل شعری در شعر هرمزگان معتقدم. هر چند شاید قرار دادن نام نسل در کار شعر دقیق بازگوکننده ابعاد هنری یک حرکت نباشد.
نسل اول: اگر حرکت های آغازین شعر معاصر هرمزگان را دهه ی سی قرار دهیم و شکوفایی اش را در دهه ی چهل با انتشار آثاری از چهره های مطرح آن سال ها در نشریاتی چون خوشه، بازار رشت، دریچه و دیگر نشریات مهم کشوری، این نسل را می توان پایه گذار حرکت ادبی و اجتماعی جدیدی در فضای بندرعباس و هرمزگان دانست. از چهره های مشخص این نسل می توان به حسن کرمی، ابراهیم منصفی، م. پگاه، مسعود فرح، اشرف بنی هاشمی، شریفه بنی هاشمی و حسن زرهی اشاره کرد.

نسل دوم: نسل دوم را می توان نسلی قرار داد که حرکت شعری اش را به طور آرام از دهه پنجاه آغاز کرد اما با ظهور انقلاب و فضای ملتهب سیاسی عمدتا خود نیز جزئی از بدنه ی این انقلاب و فضای سیاسی آن قرار گرفتند و در فضای بسته ی دهه ی شصت کمتر امکان ارائه آثارشان فراهم شد. از چهره های فعال و کوشای این نسل می توان از موسی بندری، ولی رضایی، محمد حسن مرتجا، غلام عباس ساعدی، و اسماعیل رهکویی نام برد.

نسل سوم: نسلی ست که از سال های آغازین دهه ی هفتاد و به تعبیری از اواخر دهه شصت فعالیت خود را آغاز می کند اما اوج کارشان را در اواخر دهه هفتاد و نیز دهه هشتاد می بینیم. این نسل با فراهم شدن فضای به نسبت باز مطبوعات در اواخر دهه ی هفتاد توانست در بسیاری از مطبوعات مهم آن دوره چون آدینه، دنیای سخن، کلک و ... آثار خود را منتشر سازد و به لحاظ ارتباط با شاعران سایر مناطق ارتباط موفقی را فراهم کند. از ویژگی های این نسل گستردگی شاعران و نیز گستره ی تنوع سرایش آنهاست. و شاید برای اولین بار مجموعه شعر های متعدد منتشر می شود و این حرکت شاید نسل های دیگر را نیز که از انتشار مجموعه آثارشان ابا می ورزیدند وادار به انتشار آثارشان سازد.
توجه به موضوعیتِ شعر فارغ از دغدغه های سیاسی و مسائلی چون تعهد اجتماعی (البته در قالب شعاری آن و نه در ذات و هستی شعر) از دیگر مشخصه های شعر این دوره است. از چهره های نسل سوم می توان به سعید آرمات، یدالله شهرجو، علی آموخته نژاد، کرامت بلالی، محمد ذالفقاری، بدریه حسن پوری،ساجده کشمیری، محمد نریمان، ابراهیم آرمات، جواد قاسمی، امین امیری و ستاره صالحی اشاره کرد.

گونه ها و جریان های شعری

جریان های شعری که در طول این سال ها ادامه یافته را می توان در چهار گروه عمده تقسیم بندی کرد ۱شعر آرمانگرا ۲ شعر تصویری ۳ شعر زبانی ۴ شعر ساده و گفتاری

شعر آرمانگرا

این نوع شعر که نمونه های قدرتمند آن را می توان در دهه ی چهل در ادبیات ایران مشاهده کرد در ادبیات هرمزگان نیز وجه بارز و مشخصی دارد. نمونه های این نوع شعر عمدتا در آثار شاعران نسل اول و نسل دوم وجود دارد. نسلی که به شعر به عنوان پرچم و سلاحی برای مبارزه می نگرد و حتی در عشق ورزیدن نیز این لحن حماسی را فراموش نمی کند. توجه به اساطیر بومی- محلی و نیز متون مقدس در کنار لحنی حماسی – تغزلی از مشخصه های این نوع شعر است:

«من با سیاه ترین چشم بدرقه
خونین تر از همه آواز خوانده ام
و با ابر چشم هایم
برای شاخه های تشنه ی باران
اما تو
چگونه خواهی دانست
که من عریان تر از همه سفر کرده ام
به هوای آن برهنگی محض
....
شاید روزی
دوباره بر آن دریا
خانه ای به تماشای اختران
و جزایر مه گرفته بسازم
و با دیدگان جوانی ام
تو را در جزیره ای غریب باز ببینم
که بر پرچمی از پاره های آخرین پیراهنت
با خون خود
نام عشق را نوشته ای.»

(حسن کرمی – رویای آفتاب در هزاره ظلمت)


«آه، یهوه
خدای ابراهیم
مرا به عصای رسالت چه حاجتی ست؟
که بشریت را
از نیلِ مهربانی و عشق
یارای عبورم نیست
زیرا برادران معنوی من
هر یک
خود فرعونی دیگرند
همچنان که سارای من نیز دلیله است.»

(ابراهیم منصفی – کتاب خوشه)

شعر تصویری

شعر ایماژ و تصویر شعریست که بیشترین کوشش شعری را در خلق تصویری تازه می گذارد و نسبت به سایر امکانات شعری غفلت می ورزد. این نوع شعر که در دهه ی پنجاه و شصت در ادبیات ایران برجسته می شود اولویت نخست را در شعر، داشتن یک تصویر نو و تازه می داند. نمونه های شعر تصویرگرا را می توان در آثار دهه ی شصت و نیز اوایل دهه ی هفتاد در ادبیات استان مشاهده کرد:
«بلدچیانِ گریه های شبانه اند
این واژه ها
شبی در گلویت پذیرایشان باش
اینان به سفر قانعند
و خیال سوزان اشارت
در دستانشان خود منظریست
بلدچیان گریه های شبانه.»

(محمدحسن مرتجا – دُردری)


«بر دل سنگ می زنی
کوه راه می افتد
خانه پر موج می کنی
آسمان تکه تکه می افتد
دهان اگر بگشایی
در پیاله سه تار
در بی ستاره ترین آسمان
سراسیمه آه راه می افتد.»
(ولی رضایی – شعر و شرجی)

شعر زبان

تکیه بر کارکردهای صوتی زبان و روابط بین کلمات و گزینش لحن های متفاوت از کلمه برای ایجاد فضایی تازه تر از مهمترین شاخصه های این نوع شعر است. نمایندۀ اصلی این نوع شعری در استان مسعود فرح است و البته کمتر کسی هم توانسته در این نوع شعر به او نزدیک شود.
«این سایه رنگ نمی گیرد
رنگ نمی گیرد هم رنگ نمی گیرد
نمی گیرد این رنگ های نگرفته را
تا در هم شوند
و سایه کنند روی هم
و سایه هاشان گم شود در سایه
و ندانند که رنگ بوده اند
یا نبوده اند.»

(مسعود فرح – یکی هم این است)

در میان چهره های جوانتری که به مقوله زبان توجه نشان داده اند می توان از زنده یاد ساجده کشمیری نام برد که شکل افراطی در هم ریختگی زبانی و کلمه را به نمایش می گذارد و شاید می شود به شعر او در شاخه ی جداگانه یی نیز پرداخت:

«از شروع راه می روم
راه می روم را راه می روم
برسم خیلی فکر کنم سردم می شه
خیلی هم یادم نیست روزها فرا می روند موش
موشک دلم سر می خورد از تپه
بر می گردم خودم را برگردانم گُردان پانزده
یعنی شب نگهبانم باش
از پیراهن پسری بیرون نیایم
نوشته ای دیگر قرار ندارم
از تو می زنم به حمامی سرد.»

(ساجده کشمیری – اسم از بس که شد به پشت افتاد)

شعر ساده - گفتاری

فضای مسلط شعر ایران در دهه هفتاد این سمت و سو را دارد و یکی از پر بسامدترین الگوهای شعری در استان است که از نیمه دوم دهه هفتاد جریان می یابد و در دهه هشتاد ابعاد تازه ای پیدا می کند. استفاده از امکانات زبان روزمره ، توجه به عناصر عادی و معمول زندگی، جدا شدن از لحن آرکائیک و اساطیری و استفاده از عنصر طنز از جمله مشخصه های برجسته ی این نوع شعر است که به شدت مورد توجه قرار می گیرد:

«چیز زیاد جالبی نیست
دختری که از پشت عینکش
به من نگاه کرده است
و مطمئنم زیاد خوشتان نمی آید
اگر به فرض
برای من دست تکان داده باشد
و تازه توی همین ساندویچی کنار خیابان
چیزی برایم نوشته باشد

پیداست که من از این دادگاه
تبرئه نمی شوم
با این همه
شما حتما خوابش را خواهید دید
دختری که از پشت عینکش
به من نگاه می کند.»
(علی آموخته نژاد - یک پنجشنبه یک پیاده رو)

شعر این دسته از شاعران علیرغم شباهت هایی که به همدیگر دارند از خصوصیات متضاد و متفاوتی هم برخوردارند. مثلا سادگی، در شعر بدریه حسن پوری به یک سادگی معمولی و روزمره می رسد و شعر آرمات لحن حساب شده تری دارد. یا در شعر موسی بندری با فضا ها و فراز و فرودهای متناوب به چالش گرفته می شود در حالی که در شعر محمد ذالفقاری عنصر روایت و عاطفه وجه مشخصی می یابد.
بازخوانی تکاملی شعر هرمزگان بدون شک، بدون استفاده از یک فضای دیالوگ و گفتگو که وجوه مختلف آن را به توصیف و تجزیه و تحلیل در آورد امکان پذیر نیست. به امید تحریری زیباتر از عشق و زیبایی. 


علی آموخته نژاد*:شاعر- دارای یک مجموعه شعرمنتشر شده با عنوان(یک پنجشنبه یک پیاده رو)  

پی نوشت:وب سایت کانون هنر  متعلق به کانون هنر است. که متشکل ازاهالی هرمزگان است که در پایتخت کشور سوئد زندگی می کنند.این وب سایت به جریانات فرهنگی وهنری اهالی هرمزگان در بخش های مختلف می پردازد. 

 

درقسمت آشنای این وب سایت آمده است: 

( کانون هنر، تشکلی فرهنگی و هنری ست که با هدف کمک به هنرمندان و فعالان فرهنگی، در جریان نشست هایی برای برپایی یادواره ی ابراهیم منصفی، رامی، شاعر و ترانه ساز پرآوازه ی هرمزگان، پایه گزاری و هنگام برپایی این مراسم در بیست و یکم مه دوهزار و دو در استکهلم، موجودیت آن رسما اعلام شد.
پایه گزاران و بیشترمسئولان و اعضای این کانون از اهالی هرمزگان هستند. کانون در حال حاضر بیش از یک صد و پنجاه نفر عضو دارد که اغلب آنها ساکن استکهلم هستند، اما از شهرهای دیگر سوئد و از چند کشور دیگراروپا نیزاعضایی دارد)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد