بت من شکست!


 

 

خواندن تاریخ ودرگیری با تاریخ ایران اولین  بلای که سر آدم می آورد ایجاد غرور ملی وحس های مهین پرستی است.اصلا بیشتر مخاطبان ایرانی  تاریخ ایران کسانی هستند که به دنبال لایه های فراموش شد خود می گردند به دنبال هویت که بتواند عریانی ونداشته های این روز هایشان را با آن جوال دوز بزنند..ایران زرتشت وایرانی اصیل یکی از جهان فرهنگهای بسیار منحصر به فردش جشن های باستانی اش است .یعنی به طوری مداوم ورسمی هر ماه سال دو جشن دارد.که از همه معروف تر جشن نوروز چهارشنبه سوری جشن سده جشن مهرگان جشن تیرگان جشن سپندارمذگان و.. می باشد که ایرانی امروزی فقط نوروز را می بیند وبقیه را شنیده است.   

بچه که بودم بوی نوروز را خوب حس می کردم یادم هست همیشه ثانیه آخر سال یه سری جمله می نوشتم بعد که سال تحویل می شود آن جمله هابرایم ارزش تاریخی پیدا می کردن.انگار یک شی تاریخی بودن که من آن را از میدان نقش جهان دزدیده بودم.همیشه نوروز یک اتفاق بودبرایم حول حالنا بود واقعان ووو

هم چیز شکل دیگری می شود من بزرگ  می شودم خانه تازه می شودوهمه می خندیدن وبرنامه های  از پیش تعیین شد روی روال می رفت.اما حالا احساسی ندارم. روزها خاصیتشان را به شدت از دست دادند توی درونم چیزی نیست اعتقاد ی ندارم به سفره هفت سین فال حافظ وشست وشو وتازگی انگاره هم چیز یه فیلم است که دور برگردان می خورد .هفت سین خواص متافیزیکیش رااز دست داده!آتش خاصیت سرخی اش را از دست داده! و روززن وزمین وعشق (سپندارمذگان)روز تولد آتش وتولد کیومرث(جشن سده)  هیچکدام توی دورنم نیست من فکر می کنم می شود تمام این روزها ولحظه هاراخوابید من تجربه اش را دارم باورکنید آب از آب تکان نمی خورداگر لحظه تحویل سال خواب باشی هیچ اتفاق غیر منتظری برایت نمی افتد .احساس می کنم چیزی تو ی درونم نیست از این روزها واین فلسفه بافی ها

شایدداشتن این دیدگاه برای کسی که حداقل جست وگریخته تاریخ ایران راتا حمله مغول تاکنون پشت سر گذاشته است .ومی خواهد در آینده نه چندان دور تاریخ نگار خوبی بشودبسیار عجیب به نظر برسداما من واقعان نمی توانم احساس آن زنی که با اعتقاد سبزه را می آورد می گذارد توی سفره هفت سین بفهمم وهمزاد پنداری کنم من فقط ادعا او هستم.من حتی نمی توانم آن فاطمه هفت وهشت سال پیش باشم که عطر بهار را حس می کرد.

 این چیزهای که از ما گرفته شده به ما بر نخواهد گشت مثلا پدر ومادر من چهارشنبه سوری داشتن وما نداریم! واحتمال ما هم هفت سین زورکی مان را برای نسل بعد نخواهیم برد..

یک دیگر از محسنات تاریخ خواندن رسیدن به این نقطه است که بفهمی زمان که در دست داری چه مقدار کمی است برای تغییر کردن وانسان چه موجود کوچکی است برای تغییر دادن!   

بی ربط: در بوهبهه خانه تکانی بت من شکست من خدای خودم را از دست داده ام...

 

نظرات 6 + ارسال نظر
صدای بندر جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.sedaye-bandar.blogfa.com

صدای بندر بروز شد . من رو از نظراتتون بی بهره نگذارید .
پیشا پیش سال نو مبارک .
سربلند و سرسبز باشد .
صدای بندر
وب سایت
X

سال نو شما هم مبارک

کیان شمس جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.uvshutter.com

سلام خانم زارع!
بلاگ زیبایی دارید!
لینک می شوید! شما رو توی جلسه ی نقد و بررسی دیدم!
اگه مایلید شما هم من رو لینک کنید

سلام.
مرسی
ولی من جلسه نقد وبررسی نبودم احتمالن اشتباه گرفتی
به هر حال ممنون

kiyOOsk جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ق.ظ http://kiyOOsk.blogsky.com

سلام .
خانم زدی کوروش کبیر رو شکستی بعد تاریخ ایران تاریخ ایران هم می کنی !
خیلی خوب نوشتی . آفرین .
انشاله یه روزی همه چیز تغییر می کنه .
ماهی قرمز ، قرمز میشه .
سبزه سبز میشه .
شیرینی شیرین میشه .
و نوروز بو می گیره .
دور نیست . خیلی زود خیلی نزدیک .
یا حق .

فکر نمی کنم به چشم های من وتو قد بده

من جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ق.ظ http://mymadhouse.bogsky.com

من باید یک زرتشتی تاریخدان میشدم
با این میل عجیبم به قبلترها
تنها آرزوی بچگیم این بود که چشمامو که باز میکنم سال ۱۳۲۰ باشه
نه ۱۳۱۹ یا ۱۳۲۱
فقط ۱۳۲۰
جای تو بودم بتم رو دفن میکردم
بذار آسوده بخوابه
ما بیداریم

برای چند مین بار دفنش کنم
هان
.
!!!!

محمد بازی باد شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:33 ق.ظ

خوبه ی سال نو خوش
گرامی باد یاد ساجده عزیز
موازبت باش

بازی باد شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:36 ق.ظ

نه !در سرم نمی رود که مرده با شی
بازی باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد