پنج دری ادبیات وهنر هرمزگان

اوضاع ادبیات واساسا هنر در این مملکت برکسی پوشیده نیس .اینکه هیچ جایگاه معتبری برای معرفی شاعران ونویسندگاه در این چند سال اخیر نبوده نه یک نشریه با تیراژ بالا وتاثیر گذار در سطح کشور داشتیم نه یک کنگره وگردهمایی  جدی ومفید والبته استان ما که قصه سوزناک تری دارد دیگر! 

نویسند گان وشاعران اش  درخودشان به بار می کشند جهانی را که کلمه باشد. کسی اصلا مسول هیچ چیز نیس جر سنگ لاخ ساختن مسیر برای عبور..   

حتی برنامه های که با مدیریت خود ادبیات ها اجرا می شود یک جورهای  محجور ترین وخلوت ترین مراسمات این روزهای  هنر استان است و نمونه اش همین بزرگداشت شاعر ساجده کشمیری بود که کل سالن سر وجمع ۳۰نفر هم نمی شود که  از همین سی نفر ۸۰در صد خودشان شاعر بودن ومامور به حضور! البته کسی که دلش برای ادبیات بتپد می آ ید از تنگنا ی جای را پیدا می کند برای نفس کشیدن نمونه اش هم همین جلسات خانه شهریاران است که خوب جلسه ات خوب وپر رونقی شده این اواخر به لطف حضور همین آدم ها والبته همت سعید آرمات شاعر که می توان گفت جدای از شاعر بودنش. پدرانه دل می سوزاند برای حضور آدم ها تازه واضافه شدن کسی به جمع و کلن ادبیات استان کسی که همیشه اولین نفر است توی تمام جلسات حضور دارد چه آن سالهی آوینی چه دوره کوتاه وکسالت بار طوبی وحالا هم خانه شهریاران ...  

ویکی از نشانه های تمایل او به کار گروهی نسبت به دیگر شاعران پیشرو ادبیات استان همین راه اندازی صفحه انگارش بود. صفحه ی که به نظر آینده خوبی می توانست داشته باشد با ان روحیه  گروهی وارتباط  سردبیرش حتی با تازه کار ترین شاعران استان  که ظاهر ن با گله مندی  از بعضی از دوستان(؟) تعطیل شد. صفحه ی که قرار بود فصل خطاب چیز ی باشد که در یاد داشتی که در اولین شماره بروز رسانی با عنوان ماچ وبوس ها ی اینترنتی از آن یاد شده بود! 

اما یک مشکل اساس که انگارش داشت و من قبلا هم در جای به آن اشاره کرده بودم محدودیت افرادی بود که در انگارش از آنها اثر منتشر می شود! انگارش را شبیه به صفحه ی کرده بود که فقط به گروه خاصی تعلق داشت نه تمام ادبیات استان که البته این به خودی  خود می توانست مفید هم باشد.مثلا همان  اویل یک شعر از یکی از دوستان که من نامش را نمی برم منتشر شده وثمره آن موج sms بود که می آمد! که چرا از فلانی شعر منتشر شده !؟هرچند منفی بود اما این خودش نشان دهنده تاثیر انگارش بود حتی اگر یادداشتهایش بدون کامنت می ماند به نظر دیده می شود. به هر حال هر کار ی در آغاز سخت های خودش را دارد وبرای معرفی یک صفحه ادبیات آن هم به صورت وبلاگ نه وب سایت در این جهان بی کرانه اینترنت! خوب باید صبر واستقامت وجدیت داشت.وبسته شدن انگارش به هر دلیل اول از همه متوجه سردبیرش است که من باور دارم که می تواند پشتیبان خوبی باشد برای انگارش وحتی کار گروهی بزرگ تر ی...  

 هر چند که داشتن صفحه شخصی از موسا بندری ومسعود فرح وسعید آرمات ودیگر شاعر بزرگوار استان برای  من به عنوان علاقه مند به ادبیات باعث تفاخر ولذت واستفاده زیاد است. اما این دلیلی برای بسته شدن یک مجله اینترنتی گروهی نباید باشد!  


 نظرسنجی:عملکرد وب  انگارش را چطور ارزیابی می کنید؟  

+ یادداشت عبد الوهاب نظری در باره نقد ادبیات در استان

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ

احمد رضا احمدی در فیلم زندگی اش عبارت قشنگی به کار می برد می گوید« من احمد رضا احمدی را شصت سال تا اینجا کشیدم بقیه اش را یه پولی میدم یکی دیگه ادامه بده »اشکالی ندارد هر کس حاضر است انگارش را مدیریت کند من اولین نفر پشت سرش هستم هر هفته هم می نویسم مگر در جاهای دیگر این کار را نکرده ام و نمی کنم . هر آنچه که بایددر آخرین نوشته گفتم شاید نیاز به باز خوانی مجدد داشته باشی تمنا برای یک کار گروهی چه معنایی دارد من از دوستانم نیز با اصرار و خواهش کار می گرفتم با ناتوانی در تایپ و به روز رسانی خودم همه ی نوشته ها را تایپ می کردم در غیر این صورت با غلطهای گوناگون روبرو می شدم .حال آنکه خودم هیچ فضایی به نام خودم نداشتم و مخاطبم را محدود استان کرده بودم .بگذار بگویند خود خواهی ، یا تعریف از خود ولی دراین سالها کیست که شعر را به طور حرفه ای دنبال کرده باشد و مرا و شعر مرا نشناخته باشد من هم نیازهایی داشتم که انگارش سد راهم بود

نویسنده این کامنت به نظر حقوقی نامشخص است چرا که بی نام ثبت شده
اما به لحاظ حقیقی این کامنت باید کامنت آقای آرمات باشد کسی که کشاینده این پنج دری وبعد هم تعطیل کننده اش بود!
آقا ی آرمات من خیلی خوشحالم از اینکه شما یک وبلاگ شخصی دارید وخیلی خوشحال تر که وبلاگ شما هر روز به روز می شود .احتمالا همینطور به کارش ادامه خواهد داد!
اما داشتن یک فضای شخصی که حق مسلم شما وهر کسی دیگری در این عالم است برای من دلیل قانع کننده ی نیس که انگارش نباشد! وتعطیل بشود.البته احتمال تعطیلی انگارش بعد از شخصی شدنش این طرف سال می رفت .اما خوب انگارش همان اول هم زیر نام شما جان گرفت ومعرفی شد
۱.اگر انگارش یک مجله مجازی نبود بازهم با مسله تعطیلی خود خواسته رو برو می شود؟

طیبه شنبه زاده پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://aknoonman.blogsky.com

تلاش کرد،تلاش کرد،تلاش کرد که باشد
تلاش انگارش برای بقا کافی نبود
گاهی خانه ی ویلایی را با همه ی خاطره و تجربه ی خوشبختی اش باید فروخت وبه آپارتمان نقلی جمع وجورتر اسباب کشی کرد.
گاهی در اوج باید خداحافظی کرد.
گاهی باید نبود تا حسرت بودن را بفهمیم
انگارش خانه ی ای که خانه خواهد ماند حتا در ذهن ما...

چرا وافعان ؟ من فکر می کردم فقط این بلا سر رسانه های کاغذی میاد که آنهم دلیلش توقیف یا بی بضاعتی سرانه مطبوعات است برای هنر وادبیات
اما مسله ابعاد تازه ی پیدا کرده حالا برام بعد از تعطیلی خود خواسته انگارش

میرزاها شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ق.ظ http://mirzaha.blogfa.com/

با سلام
از اینکه شما همیشه به روز هستین بسیار خوبه .
متاسفانه توی ایران و هر چه به پهنای کوچیکتری از منطقه زندگی وارد میشوم به مراتب کار گروهی جواب نمی دهد با این حال اگر ما مدیون ادبیات هرمزگان هستیم باید بتوانیم گروهی تصمیم بگیریم که چگونه مدیریت کنیم و با چه دیدگاهی این ادبیات شکسته را بچرخانیم که شکننده تر نشود .چون همیشه ما به فردیت فکر میکنیم و میگوییم من و من های دیگر .
موفق باشی
یا حق

حسین شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگتون بسیار زیباست.اگه میشه به سایت من هم سر بزنید.ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد