جای خالی من توی تور درد می کشید!

 

 

 

جایی م خالی بود نه اینکه نباشم  

زور آویزانی گریبان را گرفته است حالا هم همین جایی که مثلن 

هوا ی خوب  

آب خوب 

 و  قلیان خوب هم دارد   

مثل همین جا ی که جای پای بزرگ تر شاه عباس است  

که من قد قدم م  

 همین پل سوم  را می گویم   

که من را  آویزان کرده است  

نه اینکه خوب نباشد 

 اما دلم گرفته ... 

 که تنهایی تو چین شده من 

 جا مانده تو این  راه رو دراز خاکی   احمد علی 

 و هم اش هم به یاد رفته   توی حراج پنج هزار تومنی  لای کیسه ی نایلون سفیدی  احتمالن